گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست
جلد دوم
مخالفان و موافقان قصه ابو مسلم پس از كركی‌





پس از محقق، برخی دیگر از علمای شیعه نیز كتاب‌هایی در رد صوفیه نوشته‌اند كه بالطبع باید مطالبی هم درباره ابو مسلم و قصه خوانان داشته باشند. تا آن‌جا كه آگاهیم، بحث درباره ابو مسلم به پایان نرسید و تا اواخر دوره صفوی ادامه یافت. مبارزه با ابو مسلم نامه‌ها كه به نوعی در قالب مبارزه با تصوف از یك سو، و خرافه‌گرایی از سوی دیگر بود، نسل به نسل ادامه یافت.
پس از كركی، یكی از چهره‌هایی كه روی این مسأله تأكید زیادی داشت، میرداماد (م 1041) بود. در این باره دو تن از شاگردان وی، موضع گرفتند و هر دو از قول استاد مطالبی در این باره آورده‌اند. یكی از آن‌ها عبد المطلب بن یحیی طالقانی «3» است كه رساله خلاصة الفوائد او درباره ابو مسلم و ابو مسلم نامه‌ها بر جای مانده و می‌گوید كه فتوای محقق كركی را به خط او نزد استادش میرداماد دیده است. دیگری، میرسید احمد علوی عاملی، شاگرد و داماد میرداماد است كه او هم رساله‌ای در این باره نوشته است.
گفتنی است كه از شیخ بهائی نیز نقل شده كه مكرر ابو مسلم را لعن می‌كرده است.
نویسنده خلاصة الفوائد می‌نویسد: و جمعی كثیر هستند از طالبان علم و غیرهم كه مكرر از شیخ بهاء الدین- رحمه الله- تعالی شنیده‌اند كه ابو مسلم را لعن می‌كرده و سیدی كه باعث تحریر كتب جدیده و رسایل عدیده در طعن ابو مسلم، او شده، «4» دو نوشته دارد به خط شیخ
______________________________
(1). ابهری، همان، صص 186- 189
(2). اسكندر بیك، عالم آرای عباسی، ج 1، ص 122
(3). نك: موسوی بهبهانی، حكیم استر آباد، میرداماد، صص 54، 159
(4). مقصود میرلوحی است كه بحثش خواهد آمد.
ص: 870
مذكور در مذهب و لعن آن شقی.
یكی از شاگردان میرداماد، سید محمد میرلوحی سبزواری است. «1» كه از عالمان دوره میانه قرن یازدهم هجری است. تولد وی در حدود سال هزار هجری بوده و به احتمال پس از سال 1083 یا 1085 درگذشته است. كتابی از وی با نام كفایة المهتدی بر جای مانده كه گزیده آن به چاپ رسیده است. «2»
میرلوحی كه روی قضیه ابو مسلم و انكار تشیع وی، اصرار زیادی داشت، در شهر اصفهان با مخالفت‌ها و انتقادهایی روبرو شد و خبر جدال میان او و مخالفانش در بسیاری از نقاط انتشار یافت. وی ضمن رساله‌ای كه درباره ابو مسلم نوشت، «3» او را مخالف اهل بیت علیهم السلام معرفی كرد. این دیدگاه وی از استادش میرداماد بوده و به یقین او بر همان اساس، این نظر را مطرح می‌كرده است.
كار اختلاف میان او و مخالفانش بالا گرفت و بسیاری از علمای اصفهان، رساله‌هایی به دفاع از نظریه او درباره ابو مسلم نوشتند. فهرست این رساله‌ها را، یكی از معاصران میرلوحی با نام عبد المطلب بن یحیی طالقانی در رساله خلاصة الفوائد آورده است. ما متن خلاصة الفوائد را به عنوان ضمیمه همین كتاب منتشر كرده‌ایم. خلاصة الفوائد، با تكیه بر كتاب المطاعن المجرمیة از محقق كركی، انیس المؤمنین از محمد بن اسحاق ابهری و نیز آثار دیگری كه در این باره بوده، از جمله صحیفة الرشاد نوشته شده است.
به جز خلاصة الفوائد، دو رساله از رساله‌های هفده‌گانه یاد شده با نام اظهار الحق و معیار الصدق میر سید احمد علوی عاملی، شاگرد و داماد میرداماد و نیز صحیفة الرشاد از محمد زمان رضوی، موجود است كه این دو رساله نیز در ضمیمه این كتاب به چاپ رسیده است. صحیفة الرشاد، آگاهی‌هایی هم درباره خود میرلوحی دارد كه جالب توجه است.
در این سه رساله، كه در مجموعه 4041 كتابخانه آیة الله مرعشی باقی مانده، اطلاعات قابل توجهی درباره قصه خوانی و به ویژه ابو مسلم نامه خوانی آمده و به تحریفاتی كه قصه خوانان در این باره دارند، اشاره شده است. «4» طالقانی درباره رساله‌هایی كه به دفاع از
______________________________
(1). میرلوحی در كفایة المهتدی، مكرر به شاگردی خود نزد میرداماد و شیخ بهایی اشاره كرده است. نك:
دانش پژوه، محمد تقی، فهرست نسخه‌های خطی كتابخانه مركزی دانشگاه تهران، ج 5، ص 1503، 1505. درباره تألیفات وی، نك: همان، صص 1505- 1506
(2). میرلوحی، سید محمد، گزیده كفایة المهتدی، تصحیح گروه احیای تراث فرهنگی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1373
(3). آقا بزرگ، ذریعه، ج 4، صص 150- 151
(4). متن این سه رساله را بنگرید در: جعفریان، رسول، قصه خوانان در تاریخ اسلام و ایران، قم، دلیل، 1378 صص
ص: 871
میرلوحی و عقیده وی نوشته شده، می‌نویسد:
پس بسیاری از علما، از برای تقویت دین و هدایت جاهلین، فتاوی و رسائل و كتب مشتمله بر براهین و دلایل، در طعن آن منبع رذایل، یعنی ابو مسلم بدخصال نوشتند مانند:
كتب انیس الابرار، و كتاب مثالب العباسیه، و كتاب علة افتراق الامه، و رساله اظهار الحق، و رساله مخلصة المؤالفین من سم حبّ المخالفین، و رساله كه موسوم است به صحیفة الرشاد، و رسالة ازهاق الباطل و ابراق الغافل، و كتاب النور و النار فی مدح الاخیار و ذم الاشرار، و كتاب صفات المؤمن و الكافر، و كتاب ایقاظ العوام، و كتاب اسباب طعن الجرمان، و كتاب مرآت المنصفین، و كتاب فوائد المؤمنین كه این ضعیف نوشته و دیگر رساله‌ها كه ذكر مجموع آن موجب اطناب است و در چندین كتاب دیگر كه در مطالب مختلفه در همین عصر نوشته شده، به تقریب بعضی از مطاعن ابو مسلم مذكور گشته مثل: كتاب هادی الطبیان إلی طریق الایمان، و كتاب درج اللالی، و كتاب زینة مجالس المؤمنین، و كتاب مشاین اصفهان، و كتاب میزان المحاسن و المشاین و غیرها.
و اكثر مولفان كتب مذكوره و رسایل مزبوره كه از عدول علما و فضلایند، در آن كتاب‌ها و رساله‌ها تعریف شرافت و جلالت حسب و نسب سید مومی الیه [میرلوحی] نموده‌اند، و آن خسیسان بی‌دیانت را كه با او در مقام ضدیت‌اند، هدف تیر ملامت ساخته و ولوله در جان آن منافقان بی‌ایمان انداخته.
این موضع میرلوحی، به موضع ضد صوفیانه وی باز می‌گشت و میرلوحی، در این زمینه نیز كتاب‌ها و رساله‌های مختلفی نگاشت كه از ترس، آن‌ها را به مطهر بن محمد مقدادی نسبت می‌داد. از جمله این رسائل، رساله سلوة الشیعة است كه در اصل تلخیص كتاب دیگری با نام توضیح المشربین می‌باشد كه نام مؤلف، مطهر بن محمد مقدادی است. «1» مطهر لقب او و محمد نیز نام پدرش بوده و این تقیه وی، كسانی را به اشتباه انداخته كه شخصی با نام مطهر مقدادی، معاصر میرلوحی، وجود داشته است. «2» وی در آغاز كفایة المهتدی خود را چنین معرفی كرده است: محمد بن محمد لوحی الحسینی الموسوی السبزواری الملقب بالمطهر و المتخلص بالنقیبی. «3»
شناخت این كه در مسأله ابو مسلم، میرلوحی، به درستی با چه كسی درگیر بوده، دشوار
______________________________
(1). میرلوحی، سلوة الشیعة، میراث اسلامی ایران، دفتر دوم، صص 339- 359. شگفت آن كه مؤلف در آن‌جا از میرلوحی چنان سخن می‌گوید كه وی سید مظلومی است كه سخت در اصفهان آزار دیده است.
(2). در نوشتار «رویارویی فقیهان و صوفیان در دوره صفوی» در همین مجموعه، در این باره توضیح بیش‌تری آمده است.
(3). دانش پژوه، فهرست نسخه‌های خطی اهدایی مشكات به دانشگاه تهران، ج 5، ص 1506
ص: 872
است. بر اساس آنچه از مقدمه كفایة المهتدی برمی‌آید، یكی از كسانی كه با میرلوحی درگیر بوده، مرحوم آخوند ملا محمد تقی مجلسی است كه میرلوحی در این كتاب، سخت به وی حمله كرده است. «1» این اختلاف، از یك سو مربوط به مسأله تصوف است كه در اصل میان ملا محمد طاهر قمی و مجلسی اول در جریان بوده و سید محمد میرلوحی، به دفاع از ملا محمد طاهر قمی برخاسته؛ و از سوی دیگر به قصه ابو مسلم مربوط می‌شده است.
در عین حال، به نظر می‌رسد كه محبوبیت ابو مسلم در ادبیات قصه خوانی كه بخشی از آن در اختیار دراویش صوفیه بوده، مورد توجه علاقه‌مندان به تصوف بوده است. آگاهیم كه محقق كركی، بحث درباره ابو مسلم و قصه خوانی را در كتاب المطاعن المجرمیه درباره آن بحث كرده و به احتمال، همزمان به صوفیان هم حمله كرده است.
در سلوة الشیعة كه رد بر صوفیان است- در ظاهر از مطهر مقدادی و در اصل از خود میرلوحی- چنین آمده است:
پس باید كه مؤمنان به سالوسی و چاپلوسی و آواز باریك كردن و نرم نرم سخن گفتن و وضع‌های شیادانه ساختن ایشان، فریب نخورند كه اگر چه بعضی از ایشان به ظاهر چون میش، درویش می‌نمایند، اما مجموع در باطن روباه صفتان و گرگ خصلتانند. مؤید این حال و مصداق این مقال، آن كه سید بیچاره [یعنی میرلوحی] از شرارت و بد نفسی این جماعت ساعتی نیاسود و از كینه ورزی‌های ایشان، لمحه‌ای فارغ نبود، از خواص و عوام این قوم لئام كه به آن دردمند، نیشها نزند و گزندها به دل ریش‌ها نرساند. واسطه آن بود كه چون عوام را از دوستی ابو مسلم مروزی منع كرده بود، بعد از آن كه جمعی از ثقات علما و عدول فضلاء فتواها و رساله‌ها نوشتند، چنان كه صاحب رساله خلاصة الفوائد و كتاب ایقاظ العوام ذكر بعضی از آن كرده‌اند و بیش‌تر این فتاوا و رسائل را دیده‌ام و اكثر آن كسانی كه در تعصب ابو مسلم كوشش می‌نمودند، به حال ناخوش مآل آن دشمن حیدر و آل، شناسا گردیدند و زبان اعتراض در كام كشیدند؛ یكی از زراقیه سر از جای برداشت و همت بر تعصّب ابو مسلم گماشت، سبب آن كه عطار در كتاب مظهر العجایب تعریف او كرده، بیتی در صفت او گفته است ...
تا اینجا، حكایت چنان است كه دعوا بر سر ابو مسلم و تصوف یك جا بوده و برخی از صوفیان به دلیل آن كه عطار در بیتی از ابو مسلم ستایش كرده، كمر همت به دفاع از ابو مسلم بسته‌اند. در ادامه از آزار و اذیتی كه نسبت به میرلوحی شده، سخن به میان آمده است:
... و با آن كه از بس افترا می‌زدند و هر روز یكی از پیروان خود را از زبان او به ملعونیت
______________________________
(1). دانش پژوه، فهرست نسخه‌های خطی اهدایی مشكات به كتابخانه مركزی دانشگاه، ج 5، صص 1497- 1507. این مطالب در گزیده چاپ شده از كفایة المهتدی حذف شده است.
ص: 873
شهرت می‌دادند، از اواخر سال 1051 تا به این زمان كه اواسط سال 1060 است، مومی الیه از برای فارغ بودن از دردسر و بسته شدن دهان آن مفتریان از خدا بی‌خبر، شیطان را اگر نام برد، لفظ لعین با اسم او قرین نمی‌سازد و بعد از آشامیدن آب، یزید بن معاویه و آل زیاد بن ابیه را لعنت نمی‌كند، و نوعی نمی‌نماید كه عبارت لعنت كسی از او بشنود، هنوز این فاسقان كذاب [و] حیلت گران مرتاب، ترك افترا زدن و ژاژ خائیدن نمی‌كنند و به هر جا كه می‌رسند و به هر خانه كه به آشمالی می‌روند، در خبث و غیبت و افترا و تهمت می‌گشایند كه شاید سفیهان را به این طریق با او دشمن كنند. «1»
در انتهای این رساله، یك استفتاء درباره اعمال صوفیه نظیر «غنا و سرود اشتغال نمودن و مطربانه و مغنیانه اصول گرفتن و دست زدن و رقص كردن و به چرخ در آمدن» آمده و از شماری از علما فتوا خواسته شده است. در پاسخ، عالمانی مانند سید احمد علوی، میرزا رفیعا نائینی، محمد باقر خراسانی، شیخ علی نقی كمره‌ای و میرزا نور الدین مفتی، فتاوی یك سطری در مذمت این اعمال و فسق خواندن آن‌ها داده‌اند. «2»
میرلوحی در مقدمه كفایة المهتدی اشاره به اختلاف میان خود و مجلسی اول و دوم كرده است، وی به گزارش دانش‌پژوه می‌نویسد: چنان كه من در برابر مجلسی یكم از ابو مسلم مروزی و حلاج جادوگر و بدكار سخنانی گفته بودم و نادان‌ها شمشیرهای كین از نیام كشیدند و آهنگ كشتن من كردند و آزارها به من رساندند. «3» همو در ادامه، چنان تندی‌هایی به مجلسی دوم كرده كه نشان از دشمنی شدید میان او و مجلسی اول و دوم دارد. «4»

علامه مجلسی و قصّه خوانی‌

مرحوم آخوند محمد تقی مجلسی- پدر علامه مجلسی- در پاسخ پرسشی درباره «تماشای معركه‌گیران و استماع اقوال قصه خوانان و مداحان» و این كه جایز است یا نه می‌نویسد:
رقاصی پسران و مزلّفان را دیدن بی‌دغدغه حرام است و تماشاهای دیگر را دغدغه عظیم می‌شود و از مشایخ دست به دست داریم حرمت همه را، مگر حكایت مداحان را كه راست و دورغ در هم است و معلوم نیست كه راست كدام است و دروغ كدام است؛ اجتناب اولی است و باقی را بعضی حرام می‌دانند و بعضی حرام نمی‌دانند و استدلال بر كل واحد مشكل است و الله اعلم. «5»
______________________________
(1). میرلوحی، سلوة الشیعة، ص 356
(2). همان، صص 357- 358
(3). دانش پژوه، فهرست نسخه‌های خطی كتابخانه مركزی دانشگاه، ج 5، ص 1497
(4). شرح اینها در منبع پیشگفته، صص 1500 به بعد آمده است.
(5). مجلسی، محمد تقی، مسؤولات، میراث اسلامی ایران، دفتر سوم، ص 700
ص: 874
علامه محمد باقر مجلسی نیز به پیروی از روایاتی كه در نهی از قصه خوانی و طرد قصاص بوده، و نیز در ادامه حركتی كه علمای شیعه از صدر دولت صفوی به این سوی، بر ضد قصه خوانی داشته‌اند، سخت در برابر این قبیل دروغ‌ها ایستاده است. ایشان در موردی می‌نویسد: باید دانست كه از جمله چیزهایی كه مذموم است، بلكه دغدغه حرمت در آن می‌شود، نقل دروغ است، مانند قصّه حمزه و سایر قصه‌های دروغ، چنانچه از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است كه بدترین روایت‌ها، روایت دروغ است، بلكه قصه‌های راستی كه لغو و باطل باشد، مانند شاهنامه و غیر از آن، از قصه‌های مجوس و كفار؛ و بعضی از علما گفته‌اند كه حرام است، چنان كه در بعضی از كتب امامیه مسطور است. و مروی است از حضرت امام محمد تقی- علیه السلام- كه آن حضرت نقل نمود از حضرت پیغمبر- صلی الله علیه و آله- كه آن حضرت فرمود كه: ذكر علی بن أبی طالب عبادة، و من علامات المنافق أن یتنفّر عن ذكره، و یختار استماع القصص الكاذبة و أساطیر المجوس علی فضائله.- ثم تلا علیه السلام:- وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ، وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ. «1»
سپس مرحوم مجلسی به ترجمه این حدیث و آیه پرداخته، نقلی از اعتقادات شیخ صدوق آورده كه امام صادق- علیه السلام- شنیدن سخنان قصاص را نهی كردند. «2»
علامه مجلسی در حق الیقین نیز درباره قصه خوانی چنین نوشته است: و از جمله محرمات كه جمعی از اكابر علما تصریح به حرمت آن كرده‌اند، خواندن و شنیدن قصه‌هایی است كه آن‌ها دروغ است، مانند قصه حمزه و افسانه‌های معلوم الكذب یا بعضی از آن‌ها كه معلوم الكذب است مثل روایات موضوعه مخالفان كه مشتمل است بر تخطئه انبیاء- علیهم السلام- و نسبت فسوق و معاصی به ایشان، یا مدح خلفای جور، یا كرامات مبتدعه صوفیه، یا افترا بر اكابر علمای شیعه، و امثال اینها از امور باطله مگر آن كه غرض رد و ابطال آن‌ها باشد، یا از برای تقیه مضطر شود به خواندن و شنیدن آن‌ها، چنان كه آیه سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ «3» بر آن دلالت دارد، بنا بر بعضی از تفاسیر. و ابو الصلاح در كافی گفته است كه: حرام است دروغ؛ و از جمله دروغ است صحبت داشتن شب به قصه‌های قصه خوانان كه جنگ دروغی اختراعی را نقل می‌كنند یا بر جنگ‌های واقعی چیزهایی زیاد می‌كنند. و شیخ یحیی بن سعید در جامع «4» گفته است: حرام است شب نشینی كردن به ذكر دروغ و قصه‌های
______________________________
(1). زمر، 45
(2). مجلسی، محمد باقر، عین الحیاة، ص 244 (چاپ 1254 ق)
(3). مائده، 41
(4). مروارید، علی اصغر، ینابیع الفقهیه، ج 21، ص 263 از الجامع للشرایع. گفتنی است كه شبیه همین مطلب در كتاب «الدورس» شهید اول نیز آمده است: و احادیث القصص و السمار المشتملة علی الكذب
ص: 875
اختراعی و قصه‌هایی كه دروغ‌ها بر آن زیاد كرده‌اند و به قصه‌های دیگر مكروه است برای آن كه مانع بیداری آخر شب می‌شود.
علامه مجلسی پس از نقل ترجمه مطالبی كه در اعتقادات صدوق آمده است، می‌افزاید:
و احوط آن است كه قصه‌های ایام كفر و جاهلیت و پادشاهان عجم را نیز نخوانند، هر چند راست باشد، مگر از برای مصلحتی یا فایده دینی؛ زیرا كه حق تعالی فرموده است: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ ... أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ، «1» یعنی از مردم كسی هست كه می‌خرد حدیث باطلی را از برای آن كه مردم را از راه خدا غافل گرداند و به آیات قرآن استهزاء كند. اینها از برای ایشان عذابی هست خوار كننده. و شیخ طبرسی و سایر مفسران روایت كرده‌اند كه آیه در شأن نضر بن حارث نازل شده است كه او تجارت می‌كرد و می‌رفت به طرف فارس، و اخبار پادشاهان عجم را می‌خرید و می‌آورد از برای قریش نقل می‌كرد و می‌گفت: محمّد شما را خبر می‌دهد به حدیث عاد و ثمود، و من از برای شما نقل می‌كنم قصه‌های رستم و اسفندیار و اكاسره و پادشاهان عجم را؛ پس خوش می‌آمد ایشان را و ترك می‌كردند شنیدن قرآن را. این را از كلینی روایت كرده‌اند. و كلینی و شیخ طوسی به سند حسن كالصحیح از حضرت صادق- علیه السلام- روایت كرده‌اند كه حضرت امیر علیه السلام قصه خوانی را دید كه در مسجد قصه می‌خواند، تازیانه بر او زد و او را از مسجد بیرون كرد. «2»
با همه تلاشی كه توسط علما صورت گرفت، در تمام دوران صفوی، كار قصه خوانی دراویش و جز آن‌ها، در قهوه خانه ادامه یافت. سید نعمة الله جزائری به بیان برخی از ویژگیهای این پدیده پرداخته می‌نویسد: اگر كسی به غنا یا سخنان قصه خوان گوش دهد كه در این دوره رواج دارد- مانند قصه‌های حمزه و رستم و عنتر و جز اینها كه همه یا بیش‌تر آن‌ها دروغ است- مرتكب گناه شده و شیطان را عبادت كرده است؛ چرا كه گوش دادن به حكایات ساختگی، همگی مصداق عبادت شیطان است. مگر آن كه برای رفع ملال و بدست آوردن نشاط برای مطالعه و آمادگی برای طاعت الهی باشد. وی می‌افزاید: تعجب از كسانی است كه متعرض تدوین این قبیل داستان‌های دروغ به صورت نظم و نثر شده، اما وقایع صفین را كه قریب هشتاد حادثه است- به ویژه حادثه لیلة الهریر را- تدوین نمی‌كنند.
وی با اشاره به لیلة الهریر، از قصه خوانان خواسته است تا قصه‌های مربوط به آن شب را تدوین كنند. وی ادامه می‌دهد: قصه‌های دروغ به طور معمول در قهوه‌خانه‌ها حكایت
______________________________
و الحضور فی مجالس المنكر بغیر الانكار او الضرورة. مروارید، ینابیع، ج 35، ص 395
(1). لقمان، 6
(2). مجلسی، محمد باقر، حق الیقین، ص 243 (چاپ معتمدی)، تعلیقات نقض، ج 2، صص 991- 992
ص: 876
می‌شود، جایی كه باید مدارس شیطان نامید. «1»
سیّد نعمة الله در كتاب الانوار النعمانیة هم اشاراتی به قصه خوانان دارد. وی آنان را یكی از معبودهای دروغین می‌شمرد و بر اساس حدیث من استمع الی قائل فقد عبده، هر كس به سخن سخنرانی گوش دهد، او را پرستش كرده، مستمع چنین شیاطینی را كه حكایات دروغ بافته و به تمسخر مؤمنان و غیبت آن‌ها می‌پردازند، عابد شیطان می‌داند. وی می‌افزاید: شنیدن آنچه این روزها از این دست قصه‌ها نظیر قصه رستم و عنتر و حمزه و مانند اینها باب شده، مصداق عبادت شیطان است. «2»

كربلا و قصه‌خوانی‌

شكل دیگری كه به نحوی متأثر از حركت قصه خوانی است داستان‌های احیانا ساختگی است كه درباره كربلا به وجود آمده و در هیچ مصدر و منبع معتبر تاریخی و یا غیر معتبر قدیمی وجود ندارد بررسی این پدیده خود حركت جداگانه‌ای است كه باید به طور مستقل به آن پرداخت. به اختصار می‌توان گفت كه حركت نیرومند قصه خوانی در قرن هشتم و نهم، به نوعی شامل بسیاری از رخدادهای تاریخی صدر اسلام شد. یك نمونه آن كه بی‌ارتباط با جریان كربلا هم نبود، مختار نامه نویسی بود كه می‌كوشید در قالب تاریخی، افسانه‌وار این ماجرا را بیان كند. «3» این مسأله به خود حادثه كربلا هم سرایت كرد؛ گر چه قصه نویسان در اینجا محتاطانه‌تر برخورد می‌كردند. ملا حسین كاشفی (م 911) با درایت ویژه خود، در مقام یك شخصیت مذهبی، خطیب، قاصّ، ادیب و مفسر، در شهر هرات، و در روزگار تیموری، به پردازش ماجرای كربلا پرداخت و كتاب روضة الشهداء را پدید آورد.
بی‌شبهه این اثر، یك كتاب تاریخی- داستانی است كه از یك سو باید در ردیف آثار تاریخی مورد بررسی قرار گیرد، و از سوی دیگر، و به صورت جدی‌تر، باید به عنوان یك اثر قصه‌ای و داستانی، شناخته شود. پردازش كاشفی در این اثر به قدری جالب است كه كمتر كسی داستانی بودن آن را حس می‌كند؛ در عین حال از همه مزایای داستانی بودن آن بهره می‌برد. به سخن دیگر، خواننده تصور می‌كند یك اثر تاریخی می‌خواند، اما در واقع، یك اثر ادبی و داستانی را خوانده است. شگفت آن كه، نویسنده این كتاب نه فقط تاریخ كربلا، بلكه تاریخ انبیاء و سایر امامان علیهم السلام را در همین قالب عرضه كرده است؛ جز آن كه بخش مفصل آن، حادثه كربلاست.
______________________________
(1). جزائری، سید نعمة الله، مسكن الشجون فی حكم الفرار من الطاعون، نسخه مرعشی ش 3442، برگ 70
(2). جزائری، سید نعمة الله، الانوار النعمانیة، ج 3، صص 64- 65
(3). مختار نامه‌های چندی از قرن دهم به این سوی تألیف شده است. دو نمونه كهن كه از قرن دهم معرفی شده یكی در سال 924 نوشته شده و دیگری 981 در شهر هرات. نك: منزوی، احمد، فهرست نسخه‌های خطی فارسی، ج 6، صص 4533- 4534
ص: 877
مقایسه بخش‌هایی از این اثر با تواریخ اصیل، اوج داستانی بودن آن را نشان می‌دهد.
یك نمونه زیبا، داستان قاسم بن حسن- علیهما السلام- است. خبر شهادت قاسم در متون اصیل تاریخی، چند سطری بیش نیست كه آن هم اشاره به آمدن آن حضرت به میدان، و شهادت ایشان، بلافاصله پس از حضور در میدان نبرد به دست مشتی شقی و پلید از خدا بی‌خبر كوفی است. اما ملاحظه متن روضة الشهداء در این باره، می‌تواند دامنه داستانی شدن این شهادت را نشان دهد. وی با زیباترین تعابیر، داستان‌هایی از این رخداد تاریخی برآورده است كه بخش عمده آن، از نظر تاریخی، بی‌پایه است. به احتمال، كاشفی در این راه، نخستین كسی نبوده است كه رخداد كربلا را داستانی كرده، اما بی‌شك، نیرومندترین ادیبی است كه چنین اثر مهمی را در عرصه ادبیات مذهبی در زبان فارسی پدید آورده است.
بلافاصله پس از روی كار آمدن صفویه، این اثر جای خود را باز كرد و توسط روضه خوانان- تعبیری در كنار قصه خوان، دفتر خوان، شاهنامه خوان و ...- برای مردم خوانده می‌شد. در همان عصر شاه اسماعیل، حسین ندایی نیشابوری، كتاب روضة الشهداء را به شعر در آورد و از آن یك منظومه حماسی- دینی به شاه تقدیم كرد. «1»
بعدها این شیوه كه توهم تاریخی بودن آن برای شماری از منبریان و نویسندگان منبری جدی شده بود، سبب شد تا مقتل نویسی داستانی اوج بگیرد. البته رواج تشیع در ایران دوره صفوی و حساسیتی كه روی نسبت دادن اخبار درست به معصومین علیهم السلام وجود داشت، مانع از آن شد كه عناصر داستانی بر عناصر تاریخی غلبه كند، اما در عین حال، روضة الشهداء كار خود را كرد و بسیار از عناصر داستانی را به عنوان نكات تاریخی وارد دستور كار مقتل نویسان نمود. باید ساخته‌های برخی دیگر را نیز كه طی دو قرن بعد تا اواسط قاجار به این قبیل كارها اشتغال داشتند، بر آن افزود. شدت علاقه مردم به حوادث كربلا، رواج بی‌حد مراسم عزاداری و نیاز این محافل به بیان نكات جذاب و گیرا و گریه‌آور و عوامل دیگر، زمینه را برای رواج ساخته‌های فراوان قصه خوانان یا كسانی كه جانشین آنان شده بودند، فراهم كرد. آنچه می‌توان گفت این است كه روضه‌خوانی، به عنوان یك اقدام دینی- هنری برای گریاندن شیعیان، به طور عادی، زمینه داستانی كردن حوادث عاشورا را در خود داشت. اما افراط در این مسأله در دوره قاجار، سبب بر آشفتن شماری از مجتهدان و محدثان بزرگ مانند علامه میرزا حسین نوری شد. وی كتاب لؤلؤ و مرجان را در آداب روضه خوانی نوشت و در آن به صراحت از روضه خوانی‌های رایج انتقاد كرد.
در همین زمان، در نجف، عالمان دیگری هم در این باره فعالیت داشتند. یكی از آن‌ها
______________________________
(1). منزوی، همان، ج 4، ص 2931
ص: 878
علی بن محمد تقی قزوینی نجفی بود كه در سال 1323 قمری، كتابی با نام اسرار المصائب و نكات النوائب فی ذكر غرایب مصائب الأطایب من آل ابی طالب نوشت كه به خط خود او در كتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است. وی این كتاب را در ردّ بر كسانی نوشت كه در نقل اخبار كربلا گرفتار تسامح شده و به نقل اخبار داستانی و جعلی می‌پردازند. قزوینی در مقدمه كتاب می‌نویسد: من در روزگار خود، می‌شنوم و می‌بینم كه چه اندازه اخبار دروغ و ساختگی كه اسباب خرابی دین و شریعت سید المرسلین و سبب استهزای مخالفین است، رواج می‌یابد. رواج اینها، از بزرگ‌ترین مصایب اهل بیت علیهم السلام است، و گرچه در مجلس عزا و رثا خوانده می‌شود، اما در اصل چیزی جز بدعت در دین نیست كه داخل در مصایب سید الشهداء شده، بلكه از چیزهایی است كه قلب آن حضرت را مجروح می‌سازد؛ مطالبی كه برخی از عوام، بر اساس عقیده سخیف خود، چون آن‌ها را خوب دیده‌اند، جعل كرده‌اند و بعد از آن، برخی از علما، از روی غفلت آن‌ها را در آثار خود آورده‌اند كه مفاسد بزرگی در پی دارد. پس از آن، چنین ادامه می‌دهد: نتیجه آن كه، روا نیست كه این دروغ‌ها و اباطیل ساختگی كه در این روزگار معمول است، در مجالس و منابر خوانده شود؛ حتی به قصد تكذیب هم نباید خوانده یا نوشته شود؛ زیرا بدین صورت، برای مدتی نقل می‌شود یا در اوراقی نوشته می‌شود و پس از آن، نسل‌های بعدی به اعتماد این كه مطالب یاد شده روی اوراق كهنی آمده، بر آن‌ها اعتماد می‌كنند.
این كتاب مفصل، پس از طرح مباحث زیادی پیرامون رخداد كربلا، به بحث از دروغ و احكام فقهی آن پرداخته و به مرور، شروع به نقل نمونه‌هایی از دروغ‌هایی كه در كتاب‌های مقتل آمده، می‌پردازد. وی در جایی از كتاب خود، با اشاره به این كه برخی از افراد صالح و راستگو كه بسیار مهذب و پاك‌اند، ممكن است مطالب دروغ را نقل كنند، به كتاب محرق القلوب ملا مهدی نراقی می‌پردازد. وی می‌نویسد: ملا مهدی نراقی، این عالم فاضل كه مبرای از عیوب و اجتناب كننده از ذنوب، بلكه همه عیوب، به ویژه دروغ بود، و در ضمن از اكابر علمای عصر خود و از مهدی‌های پنجگانه (مانند مهدی بحر العلوم، سید میرزا مهدی آشتیانی، میرزا مهدی خراسانی و ...) به شمار می‌رفت، همین شخص، در كتاب محرق القلوبش، قلب‌های افراد راستگو را آتش زده است؛ چرا كه كتابش مشتمل بر مطالب نادرستی است كه هر ناظر بصیری از نوشتن این مطالب، آن هم به صورت قطع و یقین، بدون انتساب به عالمی یا كتابی، در شگفت می‌ماند. وی سپس، نمونه‌هایی از آن مطالب را ذكر می‌كند. «1» برخورد با داستان سرایی در بیان وقایع كربلا، تا به امروز ادامه یافته است؛ چنان كه داستانی كردن این واقعه نیز همچنان ادامه دارد.
______________________________
(1). نسخه ش 7832 كتابخانه مجلس.
ص: 879

24 وقف نامه نظر آقا از خواجگان روزگار صفوی‌

توضیحاتی درباره وقف نامه‌

به رغم آن كه شماری از وقف نامه‌های دوره صفوی در كتاب‌ها و مجلات مختلف چاپ شده، اما توان گفت كه تاكنون تحقیق جامعی درباره مسأله وقف در دوره صفوی انجام نگرفته است؛ تحقیقی همه جانبه كه بتواند اصل مسأله وقف، و ارتباط آن را با حوزه‌های اقتصاد، سیاست و فرهنگ به خوبی روشن كند. ان شاء الله كه این مهم انجام گیرد. آنچه مقدمتا لازم است، نشر وقف نامه‌هایی است كه به طور پراكنده در مراكز مختلف اسنادی و كتابخانه‌ای نگهداری می‌شود.
وقف نامه حاضر، یكی از وقف نامه جالب توجه دوره صفوی است كه به لحاظ مسائلی كه درباره امر تولیت، نظارت، تصدی و موارد مصرف در آن آمده، می‌تواند روشنگر نكات اجتماعی قابل توجهی باشد. برای روشن شدن ارزش این وقف نامه، مروری بر مهم‌ترین نكات آن داشته و سپس متن وقف‌نامه را خواهیم آورد.
1- مجموعه حاضر، شامل سه وقفنامه از نظر آقا است كه هر كدام تاریخ مخصوصی دارد. نخستین آن‌ها كه ابتدا آمده، در واقع متأخرترین آن‌ها و مربوط به ربیع الثانی سال 1126 هجری است. دومین آن‌ها كه مختصرتر است، از تاریخ ذی حجه سال 1119 است و سومین متن كه تنها چند سطر و وقف یك رقبه برای كاتب وقفنامه است، مورّخ رجب سال 1121 است. مع الاسف صفحه نخست وقف نامه گرفتار آب دیدگی شده و جز یكی دو سه كلمه آن، بقیه مطالب ناخواناست.
این وقف نامه، بر اساس تواریخ فوق الذكر در دوره شاه سلطان حسین صفوی تنظیم شده و گواهان آن از عالمان همین روزگار هستند. مهر علمایی كه گواه وقف نامه هستند، در اطراف بسیاری از صفحات دیده شده و متنی هم در این باره روی صفحه دوم وقف نامه نوشته شده است. بر اساس یادداشت استاد علامه محمد علی روضاتی- دامت بركاته- كه مالك وقفنامه بوده و سپس آن را به كتابخانه مجلس داده‌اند، افرادی كه مهرشان در این وقف نامه آمده عبارتند از: 1- ... 2- علاء الدین محمد بن علاء الدین حسینی الحسینی، 3-
ص: 880
علاء الدین حسین بن محمد باقر الحسینی 4- محمد باقر بن سید حسن الحسینی 5- محمد فاضل بن محمد باقر الحسینی. همچنین ایشان افزوده است: ظاهرا نویسنده وقفنامه، همان كاتب چهار نسخه وقفنامه مدرسه چهار باغ اصفهان باشد و گویا كاتب نامش شاه قلی بن محمد یوسف افشار یكی از بهترین خوشنویسان زمان است كه چندین كتاب و رساله به خط آن مرحوم به نظر اینجانب رسیده. «1»
2- واقف این وقف‌نامه فردی است كه در متن وقف نامه از وی با نام حاجی حق نظر آقا و در وقف‌نامه دوم حاجی حق نظر بیك یاد شده و القابی كه برای وی به كار رفته، نشانگر آن است كه فرد یاد شده از آقایان حرم بوده، فرزندی نداشته، به زیارت حرمین شریفین نائل شده و همانند آقایان برجسته حرم شاهی، از ثروت زیادی كه عمده آن در قالب املاك و مزارع بوده، برخوردار بوده است. این طایفه، به طور معمول اموال خویش را در سفر مكه و عتبات عالیات خرج می‌كردند و آنچه باقی می‌ماند، وقف می‌نمودند كه نمونه حاضر، از جمله همان موقوفات است. مورد دیگر، بنای مدرسه آقا كمال و تعیین موقوفات بی‌حد و حصر آقا كمال برای آن است كه در ادامه همین وقف نامه به چاپ خواهد رسید. از نظر آقا آگاهی خاصی به دست نیاوردیم، جز آن كه شاردن در جریان جانشینی شاه سلیمان (در سال 1077) از خواجه‌ای با نام آغا ناظر یاد می‌كند كه احتمال می‌رود همان نظر آقا باشد. «2»
3- خواجه سرایان در نیمه دوم حكومت صفوی نقشی مهمی میان شاه و امراء ایفا می‌كردند و از این زاویه، نفوذی چشمگیر و در آمدی گسترده داشتند. این مطلب را به راحتی می‌توان از آنچه كه در تذكرة الملوك «3» (ص 18- 19) درباره آنان آمده و نیز آنچه كه مشابه آن در كتاب القاب و مواجب دوره سلاطین صفوی «4» (صص 1- 4) آمده است، دریافت. مشاغل آنان بسیار بالا و در آمدها فراوان بوده است. تنها یك نمونه، نظارت بر موقوفات مسجد گوهر شاد است كه «با خواجه سرایان می‌باشد كه از جانب اشرف- یعنی شاه- تعیین شوند، حق النظاره‌ای از موقوفات مسجد مزبور كه مشار الیها- یعنی گوهرشاد آغا- وقف بر مسجد مزبور نموده، دارند كه حسب الواقع معلوم نمی‌شود كه در سالی چه مبلغ می‌شود! و از قرار تقریر مباشرین آن از سیصد تومان تا پانصد ششصد تومان به عمل می‌آید.» «5»
______________________________
(1). وی كاتب نسخه‌ای از جامع الرواة است كه در چاپ این كتاب، مورد استفاده بوده است. بنگرید: مقدمه جامع الرواة، ص م.
(2). بنگرید: شاردن، سفرنامه، ج 4، صص 1631- 1369
(3). میرزا سمعیا، به كوشش دبیر سیاقی، تهران، امیر كبیر، 1369
(4). به كوشش یوسف رحیم لو، دانشگاه مشهد، 1371
(5). القاب و مواجب دوره سلاطین صفوی، صص 2- 3
ص: 881
همو با اشاره به حضور شمار زیادی از آنان در آستانه امام رضا علیه السلام می‌افزاید: در زمان نواب مالك رقاب، موازی پانصد نفر خواجه سرا، و هریك را مواجب عظیم بود. «1»
این خواجه‌ها دو گروه سفید و سیاه بودند. برای آنان كه سفید بودند، لفظ آقا در ادامه نامشان می‌آمد مانند ابراهیم آقا و آن‌ها كه سیاه بودند، لفظ آقا پیش از نامشان می‌آمد مانند آقا كمال. «2» این قاعده نباید كلیت داشته باشد. «3»
از مشاغل مهم آنان یكی هم جبه دارباشی، یا خزانه‌دار سلاح بوده است كه «مواجب او سیصد تومان و ثانی الحال، یك صد تومان دیگر اضافه شده به چهار صد تومان قرار گرفته است». «4»
از زمان شاه عباس اول، خواجه‌های گرجی در دربار فراوان شدند. به نوشته تذكرة الملوك: در زمان شاه عباس ماضی صد نفر از غلامان گرجی سفید را خواجه نموده، یكی را كه از همه معتبرتر بود یوزباشی ایشان نموده‌اند و یوزباشی دیگر به جهت خواجه سرایان سیاه تعیین و به او نیز صد نفر تابین از خواجه‌های سیاه داده تا زمان شاه سلطان حسین یوزباشی آقایان سفید ابراهیم و یوزباشی آقایان سیاه، الیاس آقا بوده، هر یك از یوزباشیان در دور حرم محترم، عمارتی و دستگاهی و تیول و مواجب معینی داشتند و خدمت نظارت و جبادار باشی‌گری را كه در زمان سلاطین سلف با مقربان قزلباش بوده، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین به خواجه‌های سفید تفویض نمودند. «5»
حضور خواجگان در دوره اخیر صفوی، یك پژوهش جدی را می‌طلبد، به ویژه كه اینان، طبقه مهمی را در حاكمیت تشكیل داده و همه كاره دربار بودند. در نقلی آمده است، زمانی كه فرزند محقق خراسانی می‌خواست محل نماز جمعه خود را از مسجد حكیم اصفهان به مسجد شاه منتقل كند، و ابتدا شاه با خواسته او موافقت نداشت، از خواجگان استمداد كرد و با وساطت آنان خواسته‌اش پذیرفته شد. «6» اینان كه ثروت زیادی داشتند، با برقرای ارتباط با كفار هندی كه در اصفهان به سر می‌بردند، پول‌های خود را نزد آنان گذاشته و از سود آن استفاده فراوان می‌كردند. «7» طبیعی بود كه این مسأله سبب تنفر مردم از آنان شود. شاردن و سانسون نیز اطلاعات جالبی درباره خواجگان به دست داده‌اند كه برای
______________________________
(1). همان.
(2). همان، صص 3- 4
(3). به اشارتی كه شاردن به خواجه سفید و خواجه سیاه كرده، مراجعه فرمایید: سفرنامه، ج 4، ص 1630
(4). همان، ص 2
(5). میرزا سمیعا، تذكرة الملوك، ص 18
(6). رضوی، عبد الحی، حدیقة الشیعة، نسخه خطی شماره 1124 مرعشی، برگ 41
(7). رضوی، حدیقة الشیعة، برگ 128
ص: 882
تحقیق بیش‌تر درباره آنان مفید می‌نماید. «1» شاعر نیز سخت از آنان متنفر است:
ز خواجه سرا خامه را نفرت است‌كه مقبولشان گنده و نكبت است
چه این ناقصان نه مرد و نه زن‌خدا ناشناسان ابلیس فن
نه از نوع انسان نه از جنس ددندانسته كاری به غیر از لگد
نه عقل و نه فهم و نه دین و نه دادنه آب و نه آتش نه خاك و نه باد
گرفتند زرها ز شاه و گداز انعام و از رشوه و از ربا
نموده حرام از پی مستحب‌بدادند زرها به روم و عرب
كه حاجی و هم كربلایی شوندبهم چشمی و هم مرایی شوند «2»
چو خواجه سرا گشت فرمانروابگو خواجه را تا رود در سرا «3» 4- واقف در این وقف نامه، سه مسؤولیت را جهت موقوفه خود طراحی كرده است. صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست ج‌2 882 توضیحاتی درباره وقف نامه ..... ص : 879
ست تولیت وقف. دوم ناظر كه باید از میان علما باشد. سوم متصدی كه مجری است. اما تولیت: تعیین تولیت از نظر واقف دارای سلسله مراتبی است به این شرح:
در حیات واقف، خود وی منصب تولیت را دارد. چنین امری طبیعی است؛ زیرا وی بر آن است تا همه اموالش را وقف كند؛ در این صورت، برای خودش چه می‌ماند؟ برای حل این معضل، او تولیت را خود بر عهده می‌گیرد و حق التولیه خود را تا سر حد نه عشر قرار می‌دهد؛ یعنی تقریبا همه درآمد، منهای مخارج جاری املاك. بنا بر این، این وقف در حیات او، عملا سودی برای موارد مصرف جز در حدی بسیار اندك.
در مرحله بعد، تولیت از آن یوزباشی است. گذشت كه دو نوع یوزباشی بوده است؛ یكی برای خواجه سرایان سفید و دیگری خواجه سرایان سیاه. به نظر می‌رسد عبارت وی در این كه تولیت وقف مفوض است به یوزباشی آقایان عظام طرف مرحمت پناه ... خسرو آقا. و اگر او نبود یوزباشی طرف مرحمت و مغفرت پناه یوسف آقا؛ مقصود همین دو گروه از خواجگان بوده است. اگر یوزباشی نبود، تولیت نصیب جبادارباشی می‌شود؛ مشروط بر آن كه از آقایان باشد. «4» اگر او هم نبود، نصیب ریش سفید حرم علیه می‌شود كه او نیز از آقایان است. در غیر این صورت، «تولیت مفوض است به اعلم علمای دار السلطنه اصفهان».
گفتنی است كه حق التولیه برای خود واقف، نه عشر است؛ اما برای متولّی‌های بعد به هیچ صورت چنین نیست. در این باره در ادامه سخن خواهیم گفت.
______________________________
(1). شاردن، سفرنامه، (تهران، توس، 1374) ج 4، صص 1330- 1333؛ سانسون، سفرنامه، (ترجمه تقی تفضلی، تهران، 1346) صص 176- 178.
(2). مكافات نامه، بیت‌های ش 382- 387
(3). مكافات نامه، بیت 954
(4). در تذكرة الملوك (ص 19) این احتمال داده شده است كه جبادار باشی از آقایان نباشد.
ص: 883
5- مسؤولیت بعد، نظارت بر وقف است كه برای این كار، یكی از علمای اصفهان انتخاب شده است. وی محمد مؤمن فرزند محمد صالح، پیشنماز جامع عباسی یعنی همین مسجد امام فعلی در میدان نقش جهان است. گویا مقصود از محمد صالح یاد شده، محمد صالح بن عبد الواسع، داماد علامه مجلسی است كه شیخ الاسلام اصفهان بوده و به سال 1126 درگذشت. «1» فرزندش میر محمد مؤمن خاتون آبادی است كه در سال 1148 در دشت مغان، به دستور نادر و به احتمال، به خاطر مخالفت با تغییر سلطنت از صفویه به افشاریه، به شهادت رسید. وی عالمی برجسته بوده و عبد الله جزائری معاصر او، از دانش فقهی وی ستایش فراوان كرده است. «2»
طبق نظر واقف، پس از محمد مؤمن، می‌بایست فرزند پسر بزرگ وی ناظر باشد. پس از او سایر فرزندان صلبی او. در صورت نبودن فرزند صلبی، بزرگترین نواده پسری او اولویت خواهد داشت. با نبود نواده پسری، پسر دختر محمد مؤمن به همین ترتیب الاكبر فالاكبر. در صورتی كه كسی از این خاندان برای نظارت نباشد، ناظر، اعلم علمای اصفهان خواهد بود.
6- مسؤولیت سوم، مربوط به متصدّی موقوفات و مدیر آن‌هاست. وی یكی از افراد محلی با نام آقا محمد حسین را كه به وی اطمینان داشته به عنوان متصدی موقوفات معین كرده و ادامه آن را در فرزندان صلبی وی، در صورت داشتن صلاحیت، واگذار كرده است.
در غیر این صورت، یعنی نداشتن اهلیت و صلاحیت، امر تصدی به یكی از بردگانی كه واقف وی را آزاد كرده با نام محمد علی بیك و سپس اولاد ذكور او واگذار می‌شود. در نبود اهلیت و صلاحیت آن‌ها، متولّی و ناظر و اعلم علمای امامیه، با مشورت یكدیگر، یك متصدی را معین خواهند كرد. پرداختن به مسأله متصدی و به ویژه انتخاب متصدی از میان بردگان آزاد شده، به فهم مناسبات آقایان با یكدیگر كمك شایسته‌ای می‌كند. همین مسأله در مورد نظارت بر موقوفات مدرسه سلطان حسینیه یا مدرسه آقا كمال نیز مطرح است؛ در آن‌جا نیز كار نظارت در اختیار آقایان كه مسؤولیت‌هایی مانند یوزباشی و غیره داشته‌اند، قرار داده شده است.
7- اما موارد مصرف: نخستین مورد، پرداختن به امر آبادی رقبات وقفی است كه پیش از آن، هر گونه تصرفی در در آمد موقوفات، حرام است. پس از آن پرداختن انواع مالیاتهایی است كه به این رقبات تعلق می‌گیرد. گفتنی است كه واقفان مهم، می‌توانستند از شاه این اجازه خاص را داشته باشند كه رقبات وقفی آن‌ها از پرداخت مالیات معاف باشد. نمونه آن را در وقف نامه مدرسه آقا كمال خواهیم دید. اما در اینجا سخن از پرداخت مالیاتهای
______________________________
(1). آقا بزرگ، الكواكب المنتثرة، ص 368
(2). جزائری، الاجازة الكبیرة، ص 179؛ آقا بزرگ، الكواكب، صص 664- 665
ص: 884
دیوانی است.
پس از آن، نوبت به حق التولیه می‌رسد كه تا واقف زنده است، نه عشر آن، از آن اوست.
اما متولّی پس از وی تنها یك عشر دریافت می‌كند. همچنین ناظر یك عشر و متصدی نیم عشر خواهند گرفت. باقی در آمد كه هفت عشر و نیم است، و ثروتی بی‌حساب، به نوعی با شخص واقف مرحوم ارتباط دارد و جالب توجه است:
هر شبانه روز شخصی در مكه برای واقف مرحوم طواف بكند و هر ماهی عمره مفرده بجای آورد. (سالانه مبلغ هفت تومان)
هر شبانه روز شخصی در مدینه به نیابت واقف، قبر پیغمبر و امامان را زیارت كند و نماز زیارت بخواند (به مبلغ سه تومان).
هر شبانه روز شخصی در نجف و كربلای معلی و كاظمین و مشهد مقدس از طرف واقف زیارت و نماز زیارت بخواند (برای هر یك در نجف و كربلا و كاظمین و مشهد سالانه سه تومان).
دو نفر در مدفن واقف، یكی در طرف صبح و دیگری در طرف عصر قرآن بخوانند و ثوابش را به روح واقف اهداء نمایند (هر یك مبلغ سه تومان).
البته شرایط ریز آن زیاد است؛ اگر فرضا پنج سال امكان فرستادن كسی به مكه یا مدینه یا موارد دیگر نبود، متولّی و ناظر، پول آن را صرف كارهای خیر كنند. ایضا متولّی و ناظر با مشورت می‌توانند این مقرری‌ها را كم و زیاد كنند.
در اینجا باز سخن از غلامان آزاد شده به میان می‌آید كه از این جهت قابل توجه است.
واقف می‌گوید: اگر چیزی زیاد آمد، هر سال مبلغ شش تومان به محمد علی بیك غلام آزاد شده واقف داده شود و پس از وی میان وارثان او بر حسب احكام قرآن برای پسرها دو برابر دخترها، پرداخت شود. این مورد، نسلا بعد نسل ادامه دارد. در ضمن اگر واقف غلام دیگری داشته باشد كه در وقت مرگ او آزاد نشده باشد، متولّی و ناظر او را با درآمد باقی مانده او را آزاد كنند.
اگر بعد از این موارد، چیزی ماند، بر اساس مشورت متولّی و ناظر «به مستحقین سادات عظام و طلبه كرام و ایتام و سایر مستحقین از ذكور و اناث فرقه ناجیه امامیه اثنی عشریه و سایر خیرات و مبرّات از تعمیر مساجد و قناطر و اموری كه نفع عامی داشته باشد، صرف نمایند.»
8- یك وقف نامه دیگر در ادامه آمده كه خود تركیب شده از سه بخش است:
نخست رقباتی را كه اندكی بیش از شصت جریب است، وقف كرده، و مورد مصرف آن را برای شخص صالحی از علمای شیعه قرار داده است كه در آن روستا و روستاهای اطراف به تعلیم «عقائد دینیه و احكام شرعیه» به بچه‌ها و سایر مردم بپردازد. البته این معلم
ص: 885
می‌بایست بخشی از پول را در صورت لزوم صرف تعمیر مسجد نیز بكند.
دوم واقف ده جریب دیگر وقف كرده و متولّی آن را یك معتمد محلی قرار داده كه آن هم كسی جز متصدی رقبات وقفی بخش اول نیست. این شخص می‌بایست مسجد محل را در صورت لزوم از درآمد این رقبات تعمیر كند. ناظر او نیز یوزباشی یعنی رئیس غلامان خاصه و در صورت نبود او، ریش سفید حرم علیه عالیه است.
در اینجا یك شرط مهم را مطرح كرده و آن این كه اداره اوقاف وقت كه در اختیار صدر و كارگزاران او بوده است، حق مداخله در این وقف را ندارند با این عبارت: «و شرط دیگر آن كه صدور عظام و مباشرین موقوفات به هیچ وجه من الوجوه دخل در موقوفات مزبوره ننموده، پیرامون نگردند ... و از متولّی و ناظر حساب نطلبند و حساب ایشان را به یوم یقوم الحساب واگذارند».
بخش سوم این وقف، كه شامل وقف چندین روستا از جمله روستای عاشق معشوق است، شرایطی مشابه وقف نامه نخست دارد. پس از مرگ واقف كه خود اول متولّی آن‌جاست و نه عشر درآمد آن حق التولیه خود اوست، بخش عمده حاصل این املاك در درجه اول، پس از كسر سهم متولّی و ناظر، در اختار محمد علی بیگ غلام آزاد شده واقف قرار می‌گیرد؛ یعنی سالانه یك هزار من غلّه. پس از مرگ او نیز به اولادش می‌رسد و در صورت نبودن شخصی از اولاد او، میان سادات و مستحقین توزیع می‌گردد. به علاوه سالی هشت تومان در اختیار او گذاشته شود تا «با اطلاع عالی حضرات متولّی و ناظر در ایام عاشورا صرف تعزیه خامس آل عبا» نماید.
آخرین رقبه وقفی او، وقف هفت جریب زمین برای كاتب وقف نامه است تا آن را صرف معیشت شخصی خود نماید. این نیز موردی استثنایی در وقف نامه‌های موجود است.

متن وقف نامه‌

بسم الله الرحمن الرحیم ... و الصلاة و السلام علی من شرّف الحرمین و اوّل من وقف فی الموقفین، أشرف من أمّ فی المسجدین و صلّی علی القبلتین، سیّد الكونین و رسول الثقلین، محمّد الأحمد فی العالمین، المحمود من أخیار المصطفین و علی آله و أولاده الواقفین مواقفه، النازلین منازله و العارفین معارفه، الناهجین مناهجه لتولیة الاحكام و السالكین مسالكه فی شرایع الاسلام، حمدا موقوفا علیه تعالی وقفا مؤبّدا و صلاة محبوسا له صلی الله علیه و اله، حبسا مخلّدا ما تعلقت الاوقاف بالخلود و تقیدت الاوقات بالا بود.
ص: 886
اما بعد: باعث بر تحریر این كتاب صواب، و مطلب از تسطیر این خطاب مستطاب، ذكر و بیان آن است كه عالیجاه رفعت و دولت و اقبال پناه، مناعت و متانت و اجلال دستگاه، عزّت و محمدت و نباهت انتباه، طایف الركن و المقام، زایر مدینة سیّد الانام، زبده مقرّبان جاه و جلال، عمده مؤتمنان دولت ابدی الاتصال، عالی قدر حمیده خصال، شمسا للمناعة و الدولة و الاقبال و الاجلال، حاجی حق نظر آقا- وفّقه الله تعالی للخیرات و أیّده لفعل الحسنات و الطاعات- قربة الی الله تعالی و طلبا لمرضاته و رغبة فی نیل قرباته و ذخیرة لیوم هوله عظیم و عذابه الیم، «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» «1» و طلبا لثوابه الجسیم، وقف صحیح شرعی و حبس مخلّد صریح ملّی نمود:

[رقبات وقفی]

همگی و تمامی و جملگی كل شش دانگ مزرعه صفی آباد واقعه در محال پوده سمیرم فارس محدود به مزرعه حاجی آباد و درویش آباد و به نظر آباد و به مزرعه عباس آباد و به مزرعه امیر آباد،
و همگی و تمامی شش دانگ مزرعه عباس آباد واقعه در محال مزبوره نیز محدوده به مزرعه صفی آباد مزبوره و به رودخانه شور و به مزرعه حیدر آباد و به مزرعه میرزا عمران، و همگی و تمامی شش دانگ مزرعه حاجی آباد واقعه در محال مزبوره سمیرم نیز محدوده به ملك مزرعه محمد آباد و به مزرعه شاه آباد و نظر آباد و به قنات صفی آباد مزبوره و به املاك قریه كره،
و همگی و تمامی ده حبه و دو دانگ و یك ثمن از جمله حبه دیگر از جمله هفتاد و دو حبه قریه معیّنه معلومه سوك آباد زفیره النجان، و همگی و تمامی هشت حبه و پنج دانگ و نیم از حبه دیگر از جمله هفتاد و دو حبه مزرعه جزدان من مزارع قریه سوك آباد مزبوره،
و همگی و تمامی قطعات معینه مفروزه «2» واقعه در قریه جوركان ماربین كه مجموع آن قطعات به مساحت نی رسم «3» یكصد و هفده جریب است به تفصیل ذیل:
بابتی ملك احمد آباد واقعه در صحرای چهارم:
قطعه حدی به باغ مهدی قلی بیك و حدی به ملك مالك و در طرفین به املاك احمد آباد سه جریب.
______________________________
(1). شعراء، 88، 89
(2). به معنای قطعات تفكیك شده.
(3). به فرموده استاد ستوده (به طور شفاهی) در ازای نی در اصطلاح گرگانی پنج متر می‌باشد.
ص: 887
قطعه محدود به ملك واقفه و در سه طرف به املاك احمد آباد دو جریب
قطعه محدود به نهر جوق آباد و حدی به باغ میرزا كریم و از طرفین به املاك احمد آباد سه جریب.
قطعه محدود به ملك احمد آباد و حدی به كریك یراق و حدی به ملك سنگ و حدی به ملك حاجی جعفر سه جریب.
قطعه محدود به ملك احمد آباد و حدی به ملك ورثه اسماعیل و حدی به باغ محمد علی بیك و حدی به باغ حاجی جعفر دو جریب.
قطعه محدود به صحرا و حدی به ملك رجبعلی و حدی به ملك مالك و حدی به ملك ورثه میرزا رحیم عقیلی پنج جریب
قطعه محدود به ملك مالك و حدی به ملك میرزا رحیم عقیلی و حدی به املاك احمد آباد و حدی به ملك سنگ هفت جریب.
قطعه محدود از طرفین به شارع و حدی به ملك آقا امامقلی و به ملك ورثه شاه حسین و به ملك ورثه میرزا رحیم عقیلی پنج جریب.
قطعه محدود به شارع و حدی به ملك میرزا رحیم عقیلی و حدی به نهر مزرعه وازی و حدی به هرزاب صحرا و به ملك واقف هفده جریب.
قطعه محدود به شارع و حدی به ملك محمد علی بیك و به ممرآب و حدی به ملك حاجی جعفر و به ملك لقاتات میرزا اشرف پانزده جریب.
قطعه محدود به باغ محمد و از طرفین به ممر آب و به ملك زینل دو جریب.
قطعه محدود از طرفین به لقاتات میرزا اشرف و از طرفین به ممر آب یك جریب.
قطعه محدود به ملك محمد علی بیك و حدی به نهر آب و از طرفین به ممر آب یك جریب و نیم.
قطعه محدود به ملك مهدی سلطان و از طرفین به نهر وازی و حدی به هرزاب دو جریب.
قطعه محدود به ملك آقا امامقلی و حدی به ملك سنگ و از طرفین به ممر آب یك جریب.
بابتی واقعه در صحرای وازی: قطعه محدود به ممر آب و حدی به ملك آقا امامقلی و حدی به ملك ورثه میرزا مؤمن و حدی به شارع چهار جریب.
قطعه محدود به شارع و حدی به ممر آب و حدی به باغ زمان و حدی به ملك شاه چهار جریب.
ص: 888
قطعه محدود به ملك واقف و حدی به ملك علی اكبر و حدی به ملك ورثه میرزا مؤمن و حدی به ممر آب دو جریب.
قطعه محدود به شارع و حدی به ملك علی اكبر و حدی به ممر آب و حدی به ملك واقف یك جریب.
قطعه محدود به شارع و حدی به طاحونه و حدی به خانه محب قورچی و حدی به ملك حاجی جعفر یك جریب و نیم.
قطعه مشهور به باغ عرب محدود به ملك حاجی جعفر و از سه طرف به املاك احمد آباد چهار جریب.
دو قطعه از بابت و ازی مشهور به جای خانها و حدی به خانه اسماعیل و به دكان مقر و مالك مزبور و حدی به ملك ورثه میرزا مؤمن و حدی به خانه ورثه شفیع و حدی به خانه ورثه دروریش قاسم و به شارع شش جریب.
دو قطعه املاك آقا یاقوت هجده جریب و املاك فروشان هفت جریب و همگی و تمامی عرصه و اعیان سه در باغ واقعه در صحرای چهارم قریه مزبوره كه به مساحت نیز مجموع باغات به نی رسم موازی بیست و سه جریب، بدین موجب باغ معین حاشیه مشجر محدود به ملك واقف از طرفی و جدول آب از طرفی و به شارع عام از طرفین نه جریب.
باغ معنب محدود به شارع عام و به ملك میرزا رحیم از طرفین و به باغ اسماعیل از طرفی و به باغ محمد از طرفی نه جریب.
باغ معنب محدود به شارع عام و به ملك لقاتات میرزا اشرف و به جدول آب و به باغ ورثه صادق پنج جریب.
و همگی و تمامی قطعات معینه مفروزه واقعه در قریه جنیران ماربین كه مجموع آن قطعات به مساحت نی رسم یك صد و سی و سه جریب است به تفصیل ذیل:
بابتی قطعات واقعه در جوق بالاجوق:
قطعه‌ای كه از سه طرف به نهر آب و حدی به باغ میرزا علی دو جریب.
قطعه محدود به ملك وقفی مرحوم آقا هوشیار و حدی به شارع صحرا و حدی به ملك وقفی معلم اطفال و حدی به ملك ورثه حاجی ضیاء الدین دو جریب.
قطعه محدود به باغ میرزا علی و از دو طرف به جدول آب و صحرا و حدی به ملك سركار خاصه شریفه و به باغ یار علی چهار جریب.
قطعه محدود به املاك سركار خاصه شریفه و دو طرف به ملك وقفی معلم اطفال و از
ص: 889
دو طرف به جدول آب و صحرا سه جریب و نیم.
قطعه محدود به از طرفین به جدول آب و صحرا و حدی به ملك ورثه حاجی ضیاء الدین و حدی به ملك وقفی آقا هوشیار سه جریب. قطعه محدود از طرفین به جدول آب و صحرا و حدی به ملك واقف و حدی به ملك وقفی آقا هوشیار سه جریب. قطعه محدود به شارع و از دو طرف به ملك ورثه بس خانم و حدی به ملك وقفی آقا هوشیار سه جریب.
قطعه محدود به ملك وقفی آقا هوشیار و حدی به ملك میرزا علی و حدی به ملك واقف و املاك وقفی آقا هوشیار و حدی به شارع سه جریب.
بابتی قطعات واقعه در جوق پائین در قریه مزبوره
قطعه مشهور به رئیس فولاد و حدی به نهر آب و حدی به ملك ورثه حاجی شفیع و حدی به ملك وقفی آقا هوشیار و حدی به ملك ورثه بس خانم شش جریب.
قطعه محدود به نهر آب و حدی به ملك میرزا علی و حبیب الله و حدی به ملك واقف و ملك وقفی آقا هوشیار و حدی به ملك حاجی سلیم ولایتی و به ملك خاصه شریفه چهار جریب.
قطعه مشهور به گوشه واره چهار باغ محدود به نهر آب و حدی به جدول آب و صحرا و حدی به ملك ورثه برخوردار و حدی به ملك حاجی سلیم ولاتی «1» یك جریب و نیم.
قطعه محدود به جدول صحرا و حدی به ملك وقف و حدی به شارع صحرا و حدی به ملك ورثه برخوردار مشهور به ملك چهار باغ دو جریب.
قطعه محدود به ملك واقف و حدی به شارع صحرا و حدی به ملك ورثه بس خانم و حدی به جدول صحرا به شرح ایضا دو جریب.
قطعه محدود به ملك ورثه بس خانم و حدی به شارع صحرا و حدی به ملك وقفی آقا هوشیار و حدی به جدول صحرا هفت جریب.
قطعه محدود از طرفین به جدول آب و حدی به ملك ورثه بس خانم و حدی به ملك وقفی مسجد و معلم اطفال واقعه در قریه مزبوره دو جریب و نیم.
قطعه محدود از طرفین به جدول آب و دو حد به ملك آقا حسین متصدی دو جریب و نیم.
قطعه محدود از سه طرف به ملك حاجی سلیم ولاتی و حدی به ملك ورثه بس خانم و حدی به باغ واقف سه جریب.
______________________________
(1). در اینجا ولاتی و در بالا ولایتی آمده.
ص: 890
قطعه محدود به باغ ورثه حاجی ضیاء الدین و حدی به شارع و حدی به ملك واقف و شارع و حدی به جدول آب سه جریب.
قطعه محدود به نهر آب و حدی به ملك واقف و حدی به جدول آب و حدی به شارع یك جریب.
بابتی قطعات واقعه مشهور به چهارباغ و به بازیار قطعه محدود به ملك ورثه حاجی ضیاء الدین و حدی به جدول آب و صحرا و دو حد از طرفین به جدول آب و صحرا و دو حد از طرفین به شارع و صحرا دو جریب و نیم مشهور به چهار باغ.
قطعه محدود به ملك آقا حسین متصدی و حدی به ملك واقف و دو حد به شارع و صحرا یك جریب به شرح ایضا.
قطعه محدود به شارع عام و حدی به شارع صحرا و حدی به مسجد شاه سه تنان و حدی به باغ واقف سه جریب به شرح ایضا.
قطعه محدود به نهر آب و حدی به ملك حاجی بدیع الزمان و به باغ و حدی به شارع عام و حدی به ملك متولّی مسجد سه جریب مشهور به بازیار.
قطعه محدود به نهر آب و حدی به شارع عام و دو حد به ملك حاجی بدیع الزمان چهار جریب به شرح ایضا.
بابتی قطعات واقعه در قریه مزبوره
قطعه محدود به شارع و حدی به ملك ورثه حاجی ضیاء الدین و ملك واقف و حدی به نهر آب و حدی به ملك وقفی آقا هوشیار و محمد علی نه جریب.
قطعه محدود به هرزاب صحرا و حدی به نهر طهرانچی و حدی به قبرستان و حدی به نهر جنیران سه جریب.
قطعه محدود به قبرستان و حدی به نهر سهرانچی «1» و حدی به ملك اسماعیل و حدی به نهر جنیران مشهور به كارچی یك جریب و نیم.
قطعه محدود به نهر جنیران و حدی به جدول آب و حدی به ملك واقف و حدی به نهر سهرانچی و حدی به ملك اسماعیل مشهور به ملك كلیا واران پنج جریب.
قطعه محدود از طرفین به نهر سهرانچی و حدی به ملك واقف و حدی به جدول آب
______________________________
(1). بالا طهرانچی بود.
ص: 891
دو جریب و نیم.
قطعه محدود به نهر سهرانچی و حدی به ملك اسماعیل و حدی از طرفین به جدول آب مشهور به ملك كلیاواران یك جریب.
قطعه محدود به ملك سركار خاصه شریفه و حدی به ملك وقف آقا هوشیار و حدی به شارع و حدی به خانه ورثه حاجی ضیاء الدین و ورثه شعبان و ورثه حاجی بهرام هفت جریب.
قطعه محدود از طرفین به شارع عام و حدی به جدول آب و حدی به خانه ورثه حاجی محمود و باغ مشهور به باغ یار علی هشت جریب.
قطعه محدود به باغ محمد علی و حدی به باغ ورثه حاجی مؤمن شوشتری و حدی به باغ ورثه شمس و حدی به باغ جعفر و به شارع عام هشت جریب. قطعه محدود از طرفین به جدول آب و دو طرف دیگر به ملك ورثه بس خانم سه جریب.
قطعه محدود به باغ ورثه محمد شفیع و حدی به جدول آب و حدی به نهر آب و حدی به ملك آقا هوشیار دو جریب.
قطعه محدود به ملك حاجی بدیع الزمان و حدی به شارع سودان و حدی به باغ اسماعیل و حدی به نهر آب سه جریب.
قطعه محدود به شارع سودان و حدی به باغ حاجی علی عسكر و به باغ و حدی به ملك وقف حمام واقعه در قریه مزبوره و حدی به جدول آب مشهور به ملك میان، یك جریب و نیم.
قطعه محدود به باغ حاج علی عسكر و به باغ و حدی به باغ ورثه حاجی طالب و ملك حاجی علی عسكر و حدی به هرزآب و حدی به ملك وقفی حمام مزبور هفت جریب.
و همگی و تمامی عرصه و اعیان سه در باغ واقعه در قریه مزبوره كه به مساحت مجموع باغات نیز به نی رسم پانزده جریب است، بدین موجب:
باغ معنب حاشیه مشجّر محدود به ملك واقف و به مسجد شاه سه تنان و به باغ ورثه حاجی شفیع و به خانه میرزا علی و به باغ حبیب الله و به شارع عام پنج جریب و نیم.
باغ معنب حاشیه مشجّر محدود به ملك ورثه بس خانم و به ملك حاجی سلیم و به ملك واقف و از طرفین به باغ ورثه حاجی ضیاء الدین كه مشهور است به باغ مخلص شش جریب و نیم.
باغ معنب حاشیه مشجّر محدود به باغ حاجی ضیاء الدین از طرفین و به باغ و خانه وقفی واقف از طرفی و به شارع عام از طرفی سه جریب.
و همگی و تمامی دو قطعه معینه مفروزه واقعه در قریه سودان اعظم من محال ماربین كه
ص: 892
مجموع به مساحت نی رسم موازی پنج جریب و نیم است بدین موجب:
قطعه معینه ساده اربابیه مشهور به ملك دست وازی محدود به نهر زاجان از سه طرف و به ملك محمد علی از طرفی سه جریب و نیم.
قطعه معینه ساده اربابیه واقعه در صحرای جنید قریه مزبوره محدود به باغ دوستعلی و به باغ ورثه حاجی غلام رضا و به ملك ورثه صفار و به قنات ولدان دو جریب.
وقفا صحیحا شرعیا و حبسا مخلّدا صریحا ملیّا بحیث لا یباع و لا یوهب و لا یرهن و لا یورث و لا یملك الی ان یرث الله الارض و من علیها و هو خیر الوارثین.

[تعیین واقف]

و عالیجاه واقف- أمّنه الله من اهوال المواقف- تفویض نمود اولا تولیت این وقت مؤبّد را به نفس نفیس خود مادام باقیا- عمّره الله تعالی اطول الاعمار و وقاه صوارف اللیل و النهار.
و بعد از آن تولیت وقف مزبور مفوّض است به یوزباشی آقایان عظام طرف مرحمت و غفران پناه جنّت آرامگاه خسرو آقا؛ و اگر یوزباشی در طرف مرحوم خسرو آقا تعیین نشده باشد، تولیت وقف مزبور مفوّض است به یوزباشی طرف مرحمت و غفران پناه یوسف آقا؛ و اگر یوزباشی از این دو طرف تعیین نشده باشد، تولیت مفوّض است به جبّادارباشی اگر از آقایان عظام باشد؛ و اگر جبّادار باشی از آقایان عظام نباشد، تولیت مفوض است به هر كه ریش سفید حرم علیه عالیه اصفهان بوده باشد. و اگر احیانا ریش سفید حرم علیه عالیه اصفهان تعیین نشده باشد، تولیت مفوّض است به اعلم علمای دار السلطنة اصفهان.
و عالیجاه واقف- امّنه الله من المخاوف- در متن عقد، وقف شرط شرعی نمودند كه در مراتب تولیت بعد از تولیت عالیجاه واقف، اگر در مرتبه‌ای از آن مراتب، صاحب منصبی كه در آن مرتبه متولّی است تعیین نشده باشد و به این سبب تولیت به متولّی مرتبه بعد از آن منتقل شود، تا متولّی مرتبه لا حقه صاحب منصب باشد، تولیت با او بوده اگر صاحب منصبی كه در مرتبه سابقه متولّی است تعیین شود سلطنت انتزاع از ید متولّی لاحق نداشته باشد و بعد از آن كه ایام تولیت متولّی لاحق منقضی شود به سبب فوت یا عزل از منصب و متولّی مرتبه سابقه موجود باشد، تولیت با متولّی مرتبه سابقه است.

[تعیین ناظر]

و عالیجاه واقف- وفقه الله تعالی- تفویض نمود نظارت این وقف مؤبّد و خیرات سرمدیه را در مرتبه تولیت خود و سایر مراتب تولیت بعد از خود به عالی حضرت قدسی فطرت ملكی خصلت، افادت و افاضت پناه، فضایل و كمالات دستگاه، حقایق و معارف آگاه، دقایق و عوارف اكتناه، جامع المعقول و المنقول، علامی فهامی آخوند مولانا محمد مؤمن
ص: 893
دامت افاداته خلف مرحمت و غفران پناه مولانا محمد صالح پیشنماز مسجد جامع كبیر عباسی.
و بعد از عالیحضرت علامی معزی الیه متّع الله المؤمنین بطول بقائه، نظارت مفوّض است به اكبر اولاد ذكور صلبی علّامی معزّی الیه و هكذا الاكبر فالاكبر، و بعد از فقد اولاد صلبی علّامی معزّی الیه، نظارت مفوّض است به اكبر ذكور اولاد ذكور علامی معزّی الیه و هكذا الاكبر فالاكبر، به شرط تقدم بطن اعلی بر بطن اسفل و با فقد ذكور اولاد ذكور علامی معزی الیه، نظارت مفوّض است به اكبر ذكور اولاد اناث علامی معزّی الیه و هكذا الاكبر فالاكبر، به شرط تقدم بطن اعلی بر بطن اسفل.
و اگر در مرتبه‌ای از مراتب نظارت، اولاد ناظر در آن مرتبه متّصف به صلاح و سداد نباشد، نظارت مفوّض است به ولدی كه متّصف به صلاح و سداد باشد، اگر چه به چند مرتبه دور باشد و با فقد اولاد و اولاد اولاد علّامی معزّی الیه، نظارت مفوّض است به شخصی كه اعلم علمای دار السلطنه اصفهان بوده باشد و متولّی تجویز و تصدیق او بنمایند.

[تعیین متصدّی]

و عالیجاه واقف- امّنه الله من المخاوف- تفویض فرمودند تصدّی املاك موقوفه مزبوره را به حضرت رفعت و معالی پناه، امانت و دیانت دستگاه، آقا محمد حسین ولد مرحوم آقا محمد شفیع جنیرانی كه كما ینبغی و یلیق، در نظم و نسق املاك موقوفه مزبوره سعی بلیغ به عمل آورده، نوعی نماید كه املاك مزبوره به حلیه آبادانی در آمده، حاصل املاك مزبوره را به ضبط و تصرّف متولّی و ناظر دهد تا آن كه به مصارف مذكوره ایشان صرف نمایند.
و بعد از آقا حسین مزبور، تصدی، مفوّض است به اولاد ذكور صلبی مشار الیه به شرط اهلیت و امانت و دیانت، و هرگاه موصوف به صفت صلاح و دیانت نبوده باشند، تصدّی مزبوره مفوّض است به رفعت پناه محمد علی بیك، عتیق واقف «1» و اولاد ذكور او به شرط اهلیت و دیانت؛ و هر گاه از او چنین شخصی یافت نشود، متولّی و ناظر و اعلم علمای امامیه مختارند كه به هر كه قابلیت و اهلیت داشته باشد، تصدّی تعیین نمایند.

[موارد مصرف]

و عالیجاه واقف موفق، مصارف این وقف را چنین قرار دادند كه آنچه از حاصل و نماء موقوفات مزبوره به عمل آید، اولا صرف خرج قنوات مزبوره نمایند كه مبادا مزارع از حلیه آبادی بیفتد و بدون این، تصرف در تمامی وقف حرام محض خواهد بود.
______________________________
(1). برده آزاد شده واقف.
ص: 894
و باقی بعد از وضع خراج و حقوق دیوانی و اخراجات ملكی و اربابی و مصالح الأملاك و مؤونت زراعات و سایر ضروریات، آنچه باقی ماند و به حیطه ضبط و تصرّف متولّی و ناظر در آید، عالیجاه واقف در نوبت تولیت خود، نه عشر را به حق التولیه تصرّف نماید و یك عشر را به مستحقین فرقه ناجیه امامیه اثنا عشریه به نحوی كه رأی صوابنمای علامی ناظر اقتضا نماید، عاید سازند.
و بعد از آن كه تولیت به غیر عالیجاه واقف رسد، متولّی یك عشر را به حق التولیه و ناظر یك عشر را به حق النظاره و متصدّی نیم عشر را به حق التصدی تصرف نماید.
و هفت عشر و نیم باقی را متولّی و ناظر به مصلحت یكدیگر، به این طریق صرف نمایند كه شخص شیعه صالح متدینی را در مكه معظمه- زادها الله شرفا- تعیین نمایند كه هر شبانه روز به نیابت واقف موفق، طواف كعبه معظمه، به این طریق كه در صبح اقلا یك طواف و در عصر و در شب نیز اقلا یك طواف به عمل آورد؛ و در هر ماهی به نیابت واقف عمره مفرده به عمل آورد. و مقرری او از حاصل موقوفات، هر ساله مبلغ هفت تومان است.
و شخص شیعه صالح متدیّنی را در مدینه طیّبه تعیین نمایند كه هر شبانه روز به نیابت واقف از قرب زیارت حضرت سیّد المرسلین و خاتم النبیین- علیه من الصلوات افضلها و من التّحیات اكملها- با زیارت ائمه بقیع- علیهم الصلاة و السلام- و نماز زیارت به عمل آورد و مقرری او از حاصل موقوفات هر ساله مبلغ پنج تومان است.
و شخص شیعه صالح متدینی را در نجف اشرف تعیین نمایند كه هر شبانه روز به نیابت واقف زیارت حضرت سید الوصیین و ابا الائمة الطاهرین امیر المؤمنین علیه و علیهم الصلاة و السلام را از قرب با نماز زیارت به عمل آورد و مقرری او هر ساله از حاصل موقوفات مبلغ سه تومان است.
و همچنین شخص شیعه صالح متدیّنی را در كربلای معلّی تعیین نمایند كه هر شبانه روز به نیابت واقف زیارت حضرت سید الشهداء و امام الاتقیاء ابا عبد الله الحسین علیه التحیة و الثناء با زیارت حضرت عباس و جمیع شهداء- رضوان الله علیهم اجمعین- از قرب با نماز زیارت به عمل آورد و مقرری او از حاصل موقوفات، هر ساله مبلغ سه تومان است.
و شخص شیعه صالح متدینی را در بلده كاظمین- علیهما الصلاة و السلام- تعیین نمایند كه هر شبانه روز از قرب زیارت حضرت كاظمین- علیهما الصلاة و السلام- را با نماز زیارت به عمل آورد و مقرری او هر ساله از حاصل موقوفات مبلغ سه تومان است.
و همچنین شخص شیعه صالح متدینی را در مشهد مقدس معلی تعیین نمایند كه هر شبانه روز از قرب، به نیابت واقف، زیارت حضرت امام الجن و الانس علی بن موسی
ص: 895
الرضا- علیهما التحیه و الثناء- را با نماز زیارت به عمل آورد و مقرری او از حاصل موقوفات هر ساله مبلغ سه تومان است.
و هریك از نواب، هرگاه به اعتبار بیماری یا امر بسیار ضروری خود، نتواند كه طواف و عمره و زیارت از قرب را به عمل آورد، شخص شیعه صالح متدیّنی را تعیین نماید كه به نیابت واقف اعمال را به عمل آورد تا تعطیل در هیچ یك از اعمال مزبوره واقع نشود تا آن كه مانع رفع شود، و خود بنفسه متوجه اعمال كما ینبغی و یلیق شود.
و دو شخص صالح متدین تعیین نمایند كه در مدفن واقف، به تلاوت قرآن مجید اشتغال نمایند، به این طریق كه یكی در طرف صبح دو جزو تلاوت نماید و دیگری در طرف عصر دو جزو تلاوت نماید. و ثواب آن را به روح واقف قربت و اهدا نماید. و مقرری هر یك از حاصل موقوفات هر ساله، مبلغ سه تومان است.
عالی حضرات متولّی و ناظر می‌باید كه هر ساله مقرری نواب مزبوره را با مقرری دو حافظ به ایشان عاید سازند و اگر مانعی از رسانیدن به ایشان به هم رسد، مثل این كه العیاذ بالله در سالی كسی به مكه معظمه یا به مدینه طیبه یا به یكی از اماكن مشرّفه نرود، نواب به امر نیابت عمل نموده باشند، مقرری دو ساله یا بیش‌تر را یكجا در سالی كه ایصال ممكن باشد، به ایشان عاید سازند.
و اگر العیاذ بالله تا مدت پنج سال مانعی به هم رسد كه متعذّر باشد رسانیدن مقرری به ایشان یا وكیل ایشان و مظنون شود كه به نیابت اقدام ننموده‌اند، مقرری او را در مصارف خیرات و مبرّات به نحوی كه رأی متولّی و ناظر اقتضا نماید صرف نمایند.
و زیاد و كم نمودن مقرری‌ها هر گاه مصلحت دانند، منوط به رأی صوابنمای متولّی و ناظر است و بعد از وضع مقرری‌ها آنچه باقی ماند، متولّی به تجویز ناظر، هر ساله مبلغ شش تومان تبریزی به صیغه وظیفه به محمد علی بیك، عتیق واقف موفق مومی الیه رسانند و بعد از او لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ «1» به اولاد او اگر به صفت اهلیت و استحقاق موصوف باشند بدهند. و اگر همگی اولاد به صفت استحقاق موصوف نباشند، هر یك كه به صفت مزبوره متصّف باشند، رسانند؛ و هكذا نسلا بعد نسل. و اگر منقرض شوند، متعلق خواهد بود به سایر موقوف علیهم.
و بعد ذلك آنچه بماند متولّی به تجویز ناظر، به مستحقین سادات عظام و طلبه كرام و ایتام و سایر مستحقین از ذكور و اناث فرقه ناجیه امامیه اثنی عشریه و سایر خیرات و مبرّات از تعمیر مساجد و قناطر و اموری كه نفع عامی داشته باشد، صرف نمایند.
______________________________
(1). نساء، 11
ص: 896
و اگر عالیجاه واقف مالك غلام دیگر بشود، خواه یكی و خواه متعدّد و آزاد نشده باشد، متولّی و ناظر او را آزاد نموده، حاصل وقف مزبور را متولّی و ناظر از قرار نفری سه تومان الی چهار تومان، به عنوان وظیفه در وجه هر یك و بعد از ایشان به اولاد ذكور و اناث ایشان ما تعاقبوا و تناسلو للذّكر مثل حظّ الأنثیین به شرط تقدم بطن اعلی بر بطن اسفل قسمت نمایند و با انقراض ایشان متولّی و ناظر به مصلحت یكدیگر، حاصل وقف مزبور را در مصارف خیرات و مبرّات به نحوی كه رأی صوابنمای ایشان اقتضا نماید، صرف نمایند.
و همچنین واقف موفق، وقف نمود همگی و تمامی عمارات تحتانی و فوقانی مع دو قطعه باغچه مربوطه به آن و انبار و بهاربند و طویله واقعه در قریه جنیران بر هر شخصی كه متصدّی موقوفات مزبوره باشد و در آن جا سكنی نموده، به امر تصدی كما ینبغی و یلیق، قیام نماید و منافع خانه و باغچه مزبوره و باغات متّصله را در سالی كه اخراجات ضروریه داشته باشد، اولا صرف و خرج آن‌ها نماید كه از حلیه آبادی نیفتد و دایر باشد و حق التصدی خود را از سایر موقوفات تصرّف كند و اگر از اخراجات ضروریه از انتفاعات مزبوره چیزی باقی و اضافه بماند، به نیم عشر حق التصدی خود متصرّف شود و هرگاه ... «1»
... و هو خیر الوارثین و به تمام شرایط وقف از صحّت و لزوم متحقق گردیده و الحال ید واقف بر موقوفات مزبوره، ید تولیت نه ید ملكیت.
و كان ذلك فی شهر ربیع الثانی من شهور سنه ست و عشرین و مائة بعد الالف من الهجره النبویة علیه الف الف صلوة و تحیة. 1126
*** و عالیجاه واقف موفق امّنه الله من اهوال الموقف، قبل از این به موجب وقفنامچه علی حدّه مورّخ به تاریخ غره شهر ذی الحجة الحرام من شهور سنة تسع عشرة و مائة بعد الاف وقف دیگر نمود و عبارات آن این است بلازیاده و نقصان.

وقف نامه دیگر

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الواقف علی النیّات، العالم بالسرایر و الخفیّات، و الصلاة علی صاحب المعجزات محمد المبعوث بالسور و الایات، و آله العالمین بالزبر و البیّنات المحمودین فی الارضین و السموات.
غرض از تحریر این كتاب صواب، آن است كه عالی حضرت سامی رتبت متعالی منزلت رفیع مرتبت، رفعت و مكرمت و عوالی دستگاه، عزّت و محمدت و معالی پناه،
______________________________
(1). در اینجا عبارت ناقص است و مطلب صفحه بعد همان است كه در ادامه آمده است.
ص: 897
مناعت و متانت و اعالی اكتناه، توفیق و تأیید آثار محامد و محاسن اطوار، حاج الحرمین الشریفین مستغنی الالقاب و الاوصاف، والاقدری، نظاما للرفعة و المناعة و العزّ و الاقبال حاجی حق نظر بیك- دام عزّه- قربة الی الله و طلبا لمرضاته و رغبة فی حسناته، و بملاحظه كریمه مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ «1» وقف صحیح شرعی و حبس صریح ملی نمود:
همگی و تمامی سی جریب از جمله اراضی مزروعی واقعه در قریه جنیران ماربین من قری دار السلطنه اصفهان كه قطعات سی جریب مزبور به موجب تفصیل ذیل است:
قطعه پای برج محدوده از طرفین به ممر آب و از طرفی به ملك آقائی آقا هوشیار و از طرفی به شارع چهار جریب.
قطعه محدود از طرفین به ملك سركار خاصّه شریفه و از طرفی به شاعر و از طرفی به ملك میرزا رفیع جابری سه جریب.
قطعه محدوده به ملك آقائی آقا هوشیار و حدی به نهر آب و حدی به شارع و حدی به ممر آب هفت جریب.
قطعه محدوده به شارع و به ملك آقائی آقا هوشیار از طرفین و به ملك ورثه حاجی بس خانم سه جریب.
قطعه محدوده به شارع و به ملك آقائی آقا هوشیار از طرفین و حدی به ملك سركار خاصه شریفه و حدی به ملك میرزا رفیع مزبور هشت جریب.
قطعه محدود به ملك واقف معزّی الیه و حدی به ملك ورثه حاجیه بس خانم و از طرفین به ممر آب دو جریب و نیم.
قطعه محدوده به نهر آب و از طرفین به ممر آب و حدی به ملك میرزا رفیع مزبوره دو جریب و نیم.

[موارد مصرف]

با توابع شرعیه و لواحق ملیه و مجاری شرب مرتبه بر آن از محل معهود و نهج استمرار و كافه مضافات و عامّه ملحقات بر احدی صالح شیعه اثنی عشری عارف به احكام شرعیه فی الجمله كه ظاهر الصلاح بوده باشد و تعلیم از او آید و به قریه مزبوره به جهت تعلیم برود و در ضمن العقد، شرط نمود كه خرج با عدم متبرعی تعمیرات ضروریه مسجد واقع در قریه مزبوره در عهده معلم مزبوره بوده باشد كه هر گاه تعمیری ضروری به هم رسد، اول از
______________________________
(1). بقره، 261
ص: 898
حاصل املاك موقوفه مذكوره تعمیر نموده شود و تتمه را او متصرّف شود و الّاكل حاصل را تصرف نماید.
و معلم مزبور در قریه مذكوره، اطفال و سایر اهل آن قریه و قری و حوالی و حواشی آن را عقاید دینیه و مسائل شرعیه از نماز و روزه و غیر ذلك از تكالیف اسلامیه و ضروریات دین به طریقه حقه اثنی عشریه تعلیم و تفهیم نماید. و اگر قریه مزبوره از حلیه معموری و مسكون بودن عاری شود، در قرای قریبه به آن كه معمور و مسكون بوده باشد، به امر تعلیم و تفهیم مشغول گردد.
دیگر وقف صحیح شرعی نمود، موازی ده جریب دیگر از اراضی مزروعی واقعه در قریه مزبوره را كه به موجب تفصیل ذیل است بر حمام قریه مزبوره:
قطعه محدوده به شارع و به باغ ورثه حاجی زین الدین و به ملك آقائی آقا هوشیار و به ممر صحرا چهار جریب.
قطعه محدوده به ممر آب و به ملك آقائی آقا هوشیار و به ملك ورثه حاجیه بس خانم و به ملك ورثه محمد شفیع دو جریب.
قطعه محدوده به ممر صحرا و به ملك واقف از طرفین و به باغ حاجی علی اصغر چهار جریب.
كه حاصل آن صرف تعمیر حمام مزبوره شود و همیشه دایر باشد. و تفویض نمود عالی حضرت واقف مشار الیه تولیت موقوفات مزبوره را به حضرت صلاحیت و تقوی شعار آقا محمد حسین ولد مرحوم محمد شفیع و بعد از او به اولاد ذكور او، هر یك كه اسنّ و اصلح باشند و الّا به هر یك كه اصلح باشد و اگر اولاد ذكور بالكلیه منقرض شوند یا شرط اصلحیت در ایشان نبوده باشد، به اصلح اولاد ذكور از اناث او. و اگر همه اولاد ذكور او و اولاد ذكور از ذكور او و یا اولاد ذكور از اناث او در اسن بودن و اصلحیت مساوی باشند، فیما بین ایشان قرعه بزنند. و اگر این نیز مفقود باشد، به اصلح اهل قریه مزبوره كه اكثر مردم آن قریه و قری حوالی آن، او را اصلح دانند. و اگر اختلاف به هم رسد، بنا بر قول اكثر بگذارند و اگر شخص موصوف به این صفت متعدد باشد، در ما بین ایشان قرعه بزنند تفویض نمود.
نظارت وقف مزبور را به عالیجاه یوزباشی آقایان طرف مرحمت و غفران پناه خسرو آقا و اگر یوزباشی مزبور تعیین نشود، به عالیجاه ریش سفید حرم محترم علیه عالیه اصفهان.
و شرط نمود كه پیوسته متولّی سعیی كه در كار بوده باشد، در آبادانی موقوفات به عمل آورده نوعی نماید كه كما ینبغی حاصل به عمل آید و بعد از وضع ما یحتاج زراعت اوّلا
ص: 899
اخراجات ضروریه تعمیر مسجد «1» مزبور را هر گاه متبرّعی به هم نرسد كه آن را تعمیر نماید و تعمیر ضرور داشته باشد وضع و تعمیر نموده، تتمه را در مصرف مقرّر صرف نماید، به اطلاع ناظر معظم الیه.
و شرط دیگر آن كه صدور عظام و مباشرین موقوفات به هیچ وجه من الوجوه دخل در موقوفات مزبوره ننموده، پیرامون نگردند و تغییر دهنده به لعنت ایزدی و عذاب ابدی گرفتار گردد.
و واقف مشار الیه ثواب این وقف را به ارواح مطهرات حضرات سدره مرتبات عرش درجات چهارده معصوم علیهم السلام هدیه نمود و صیغه شرعیه جریان یافت وقفا شرعیا و حبسا دینیا الی ان یرث الله الارض و من علیها و هو خیر الوارثین.
و وقف مزبوره به اقباض و تخلیه ید و قبض من له القبض تمامت و انعقاد و ثبوت و لزوم شرعی پذیرفت و كان ذلك فی غرّة «2» در سالی كه اخراجات ضروریه واقع نشود و در كار نباشد حاصل و منافع آن را به نیم عشر حق التصدی خود حساب و زیاده را به مصارفی كه متولّی شرعی و ناظر سركار تصدیق و تجویز نمایند و بدانچه مصلحت و رأی ایشان قرار یابد، صرف نمایند.

[وقف رقبات دیگر]

و همچنین قربة الی الله تبارك و تعالی و طلبا لمرضاته وقف مخلّد صحیح شرعی و حبس مؤبّد صریح ملی نمود عالی حضرت واقف موفق معظّم مشار الیه همگی و تمامی مزارع مزبوره ذیل الكتاب:
مزرعه معینه مشخصّه معروفه به مزرعه تقی آباد، واقعه در اراضی تقی آباد رودشت من محال سمیرم فارس با اراضی و صحاری و جداول و مجاری شرب و مشارب و دهكده و جابوم و غیر ذلك من التوابع، مستغنیه از تحدید و توصیف بالتمام.
دو دانگ و نیم مزرعه معینه معلومه موسومه به مزرعه كبری واقعه در ناحیه رزوه فریدن محدوده به گردنگاه بیلمون و به جبل پشت كوه و به مزرعه كونك و به گردنگاه طراز با اراضی و صحاری و قنوات و انهار و مجاری شرب و مشارب و اعیانات و دهكده و غیرها مما یتعلق بها شرعا بالتمام.
مزرعه معینه معلومه مدعوه به مزرعه عاشق معشوق واقعه در رزوه فریدن متعلقه به مزرعه كبری مذكور مستغینه از ذكر حد و وصف با توابع شرعیه و لواحق ملیه از اراضی و
______________________________
(1). بحث از حمام بود نه مسجد.
(2). گویا در اینجا چیزی سقط شده است.
ص: 900
صحاری و انهار و جداول بالتمام.
و عالیجاه واقف أمّنه الله من اهوال المواقف، تولیت این وقت مؤبّد را نیز تفویض نمود به نفس نفیس خود، مادام حیا باقیا، و نظارت را به علامی معزّی الیه و بعد از خود تولیت و نظارت این وقت سرمدی را نیز تفویض نمود به عالی حضرات متولیان و ناظران مزبوره به ترتیب و قیود و شروحی كه سابقا مفصّلا مذكور شد.

[تولیت، نظارت و موارد مصرف]

و حق التولیه این وقف مزبور در زمان تولیت واقف معظم الیه، بعد از وضع موضوعات مزبوره مفصّله سابقه از حاصل این موقوفات مزبوره نیز نه عشر است، به نحوی كه در موقوفات سابقه مرقومه مذكور شد. و مصرف یك عشر دیگر این وقف نیز مصرف یك عشر حاصل موقوفات سابقه است. و حق التولیه و حق النظاره هر یك از عالی حضرات متولیان و ناظران، بعد از واقف معظم الیه نیز یك عشر است به نحوی كه سابقا مرقوم گردیده.
و تصدّی این وقف را نیز تفویض نمود به متصدی موقوفات مزبوره سابقه به ترتیب و شروح و قیودی كه مفصلا مذكور شد و حق التصدی بعد از وضع موضوعات مزبوره نیز از این موقوفات نیم عشر است به نحوی كه سابقا مرقوم شده.
و عالی حضرات متولیان و ناظران بعد از عالی حضرت واقف- ادام الله تعالی بقاءه- بعد از وضع اخراجات قنوات و مؤونات زراعات و خراج دیوانی و اخراجات ملكی و اربابی و مصالح الاملاك و حق التولیه و حق النظاره، هر ساله از این موقوفات مزبوره مقدار یك هزار من غلّه بالمناصفه به وزن سابق تسلیم رفعت پناه محمد علی بیگ عتیق عالی حضرت واقف و بعد از او تسلیم به ذكور اولاد صلبی او بالمساوات و بعد از اولاد ذكور صلبی مشار الیه، به اولاد ذكور اولاد ذكور او بطنا بعد بطن، بالمساوات تسلیم نمایند و با انقراض اولاد ذكور اولاد ذكور او تسلیم اولاد اناث صلبی او نمایند و باانقراض اولاد اناث صلبی او تسلیم ذكور اولاد اولاد اناث او نمایند، و با انقراض ذكور اولاد اناث او تسلیم اناث اولاد اناث او نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب، به شرط تقدم بطن اعلی بر بطن اسفل نمایند و بعد از انقراض اولاد او بالكلیه، تسلیم مستحقین سادات بنی فاطمه علیها السلام نمایند.
و عالی حضرات متولّی و ناظر بعد از وضع موضوعات مزبوره هر ساله مبلغ هشت تومان تبریزی نقد از قیمت محصولات مزارع مزبوره، تسلیم رفعت و معالی پناه محمد علی بیگ مزبور و بعد از او تسلیم اكبر ذكور اولاد او فالاكبر، به شرط صلاح و تقدم بطن اعلی بر بطن اسفل نمایند كه با اطلاع عالی حضرات متولّی و ناظر در ایام عاشورا صرف
ص: 901
تعزیه خامس آل عبا سید الشهدا- اعنی ابا عبد الله الحسین علیه و علی آبائه و اولاده الف الف آلاف التحیة و الثناء- نماید و با انقراض اولاد او بالكلیه عالی حضرات متولّی و ناظر مبلغ مزبوره را تسلیم سید صالحی نمایند كه در هر جایی كه عالی حضرات متولّی و ناظر مصلحت دانند، صرف تعزیه خامس آل عبا نماید و بقیه محصولات موقوفات مزبوره را عالی حضرات متولّی و ناظر در وجوه خیرات و مبرات و ارباب استحقاق به نحوی كه مصلحت دانند صرف نمایند.
و واقف چنین شرط نمود كه صدور عظام و مباشرین موقوفات، به هیچ وجه من الوجوه دخل در موقوفات مزبوره ننمایند و از متولّی و ناظر حساب نطلبند و حساب ایشان را به یوم یقوم الحساب واگذارند. و تغییر و تبدیل دهنده به لعنت خدا و نفرین رسول خدا و ائمه هدی علیهم السلام گرفتار گردند و در زمره جماعتی كه با سید الشهدا علیه الصلاة و السلام در كربلای معلّی مقاتله نموده‌اند محشور شوند. فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَی الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ «1»
و ثواب این وقف موفق به ارواح مطهّرات حضرات سدره مرتبات عرش درجات اهدا نمود و صیغه شرعیه بر شروط مزبوره جریان ملی یافت، وقفا صحیحا شرعیا الی أن یرث الله الارض و من علیها.
شهر ذی حجة الحرام من شهور سنه تسع عشره و مائة و الف. 1119

[وقف یك رقبه برای كاتب وقفنامه]

باعث بر تحریر این كلمات شرعیه آن كه وقف صحیح شرعی نمود عالی قدر واقف معزّی الیه مزبور متن موازی هفت جریب رسم زمین ساده واقع در قریه مذكوره متن را كه محدود می‌شود به نهر آب و به باغ حبیب الله و به شارع و به ملك دیگر، واقف معظم الیه بر حضرت صلاحیت و دیانت و امانت شعار متولّی مسطور متن كه هر ساله حاصل و مداخل آن را بعد از وضع اخراجات ضروریه بالتمام صرف معیشت خود نماید؛ و بعد از فوت او به اولاد او به شرحی كه در متن قلمی شده، بطنا بعد بطن. و صیغه شرعیه جریان یافت و كان ذلك فی شهر رجب المرجّب من شهور سنه احدی و عشرین «2» و مائة و الف.
______________________________
(1). بقره، 181
(2). پایان وقفنامه كه البته ناقص است و احتمالا یك صفحه دیگر بوده است. كلمه «و مائة» در پایین آخرین صفحه آمده كه نشان از آن دارد كه در صفحه بعد بوده است.
ص: 903

25 موقوفه شاه سلطان حسین برای برگزاری مراسم سوگواری امام حسین علیه السلام در كاخ فرح آباد

مقدمه‌

حركت وقف در دوره شاه سلطان حسین صفوی، پرشتاب‌تر از آنچه در دوره سلطنت شاهان پیش از او بود، به پیش رفت؛ چرا كه وی علاقه زیادی به وقف داشت و نه تنها خود، كه بسیار از درباریان و آغایان حرم، یعنی خواجگان دربارش، به كار وقف می‌پرداختند.
پیش از این، وقف نامه نظر آقا را، كه یكی از خواجگان دربار شاه سلطان حسین صفوی بود، آوردیم و پس از این هم وقف نامه مدرسه سلطان حسینیه را از آقا كمال از خواجگان حرم و مسؤول امور مالی دربار شاه سلطان حسین، خواهیم آورد.
در اینجا وقف نامه دیگری را ارائه می‌كنیم كه پیش از این در كتاب تاریخچه اوقاف اصفهان «1» به چاپ رسیده است؛ اما مع الاسف، به قدری متن چاپ شده پر اشتباه است كه چاره‌ای جز طبع مجدد آن ندیدیم؛ به ویژه كه نسخه‌ای از آن در كتابخانه آیة الله العظمی مرعشی به شماره 5458 یافت شد و امكان مقابله متن چاپی با نسخه مرعشی فراهم گردید.
در مقابله روشن شد كه در این چند صفحه، افزون بر مواردی كه خوانده نشده و برخی از آن‌ها مانند نام یكی از روستاهای وقف شده بسیار اهمیت دارد، موارد زیادی به خطا خوانده شده است. در اینجا از ذكر این خطاها صرف نظر می‌كنیم. آنچه مهم است ارائه متنی كم غلطتر است كه ما برای ارائه آن كوشش خود را كرده‌ایم. افزون بر متن وقف نامه، ضمن مقدمه‌ای، شرحی كوتاه درباره این وقف نامه، روستاهای وقف شده و جهت وقف داریم كه به هیچ كدام از این نكات، در كتاب یاد شده، پرداخته نشده است.
آنچه شایسته یاد آوری است این است كه اصولا از روی هر وقف نامه‌ای چندین نسخه با خط خوش نوشته می‌شده است. در این باره، كاتب تلاش می‌كرده است تا نسخه‌ها را دقیقا
______________________________
(1). عبد الحسین سپنتا، اصفهان، 1346
ص: 904
مانند هم بنگارد. به نظر می‌رسد این نكته درباره وقف نامه ما نیز صدق كند، زیرا خطاهایی كه در متن چاپی سپنتا راه یافته، به درستی نشان می‌دهد كه آن نسخه نیز دقیقا شبیه این نسخه كتابت شده بوده است. گفتنی است كه تاریخ تنظیم این وقف نامه، 20 محرم سال 1128 هجری است.

روستاهای وقف شده‌

اولین مورد وقف سیزده حبّه و دو دانگ از یك حبّه دیگر، از مجموع 72 حبّه روستای جشیر یا جی شیر یا به اصطلاح محلی گشیر است. این محل كه در حاشیه زاینده رود در كنار محله سلیمی، و حاشیه بیمارستان چمران قرار گرفته و سه تا چهار كیلومتر از سمت جاده مشتاق دوم تا خیابان بزرگمهر فاصله دارد، دارای زمین‌هایی است كه از رودخانه زاینده رود مشروب شده و همه اطراف آن آباد می‌باشد. بدین ترتیب، روستای یاد شده در خاور اصفهان قرار داشته و زاینده رود از جنوب آن می‌گذرد.
در تاریخ 30/ 4/ 1379 از یكی از اهالی روستا درباره وضعیت ملكی زمین‌های روستا پرسیدم؛ وی گفت: شنیده است كه این روستا تا پیش از آن كه بخش عمده آن به ملكیت برخی از افراد خاندان نجفی در آید- چهار دانگ آن متعلق به این افراد بوده- شاهی یعنی خاصه و متعلق به دربار بوده است. اما ایشان از این كه در گذشته، در آن جا ملك وقفی وجود داشته باشد، آگاهی خاصی نداشت. «1» تنها حدس می‌زد كه اگر چیزی هم به این عنوان بوده است، باید مربوط به گوشه‌ای از زمین‌های روستا باشد كه به نام قالی وردی شهرت دارد.
مورد دوم وقف، قریه دستجرد مهراداران است كه در فرهنگ جغرافیایی ارتش، از آن با عنوان دستگرد مهرآوران یاد شده است. این روستا از روستاهای فلاورجان است و در 32 كیلومتری جنوب غربی شهر اصفهان و در 16 كیلومتری جاده آسفالته اصفهان- فلاورجان قرار داشته، زاینده رود از غرب آن می‌گذرد. «2»
______________________________
(1). از ایشان درباره دو امامزاده اول ده كه در كنار كانال آب است پرسیدم؛ گفت كه تا حدود سی چهل سال پیش اینجا توتستان بوده و هیچ آثار قبری وجود نداشت؛ چنان كه مردم نیز هیچ چیزی درباره وجود قبری در آن جا نمی‌گفتند و نمی‌دانستند. شخصی بر اساس خوابی كه دیده بود، به آن جا رفته و صورت قبری با گل درست كرد. بعدها دیواری هم اطراف آن كشیدند كه اكنون به نام طفلان معروف و به عنوان دو برادر با نام ابراهیم و اسماعیل شهرت دارد.
(2). فرهنگ جغرافیایی ارتش ش 71 اصفهان، ص 117 چندین دستگرد یا دستجرد دیگر نیز در اطراف اصفهان وجود دارد كه البته ربطی به آنچه در متن آمده است، ندارد. مانند دستگرد برخوار، دستگردمار در برا آن شمالی و دستگرد قداده از دهستان ماربین اصفهان. و چندین دستجرد دیگر: بنگرید: انصاری، میرزا حسن خان، تاریخ اصفهان، (به كوشش جمشید مظاهری، تهران، 1378) فهرست جای‌ها، ص 527
ص: 905
سومین مورد وقف، باغ شمس الدین است كه بنده از محل دقیق فعلی آن آگاهی ندارم.
اما از متنی كه درباره تقسیم آب زاینده رود در دست است، چنین به دست می‌آید كه در نزدیكی فخر آباد یكی از روستاهای منطقه لنجان كه در همسایگی دستجرد مهراداران است، قرار داشته است. «1» در این متن آمده است كه: مادی دستجرد- یعنی همان دستجرد مورد نظر ما- شش سهم می‌شود: دستجرد: سه سهم. نارجان: یك سهم و نیم. فخر آباد: یك سهم، باغ شمس الدین: نیم سهم. «2»

جهت وقف‌

موردی كه برای مصرف این موقوفات تعیین شده است، در مرحله نخست، مانند همه وقف نامه‌ها، سهم متولّی و ناظر است كه هر كدام یك عشر از در آمد را خواهند داشت.
متولی شخص شاه و پس از درگذشت وی، شاه بعدی خواهد بود. پیش از آن كه سهم متولی و ناظر داده شود، می‌بایست آنچه كه برای بقای این موقوفه لازم است، از درآمد آن جدا شده و صرف آبادی آن شود.
پس از آن، به عنوان مصرف اصلی درآمد موقوفه، می‌بایست هشت عشر باقی مانده، صرف بر پایی مراسم روضه خوانی در كاخ فرح آباد شاه سلطان حسین شود. این روضه خوانی می‌بایست در شب عاشورا، شب اربعین و شب بیست و یكم ماه رمضان برگزار گردد. بخشی از پول برای روضه خوان و بخش دیگر برای طبخ حلیم و پذیرایی از حاضران است. شاه در این وقف نامه تصریح كرده است كه حق التولیه را كه به او تعلق دارد، در امور خیر مصرف كنند.
نیاز به توضیح نیست كه اساسا یكی از موارد وقف كه در دوره صفوی به آن توجه زیادی وجود داشت، وقف برای روضه خوانی بود كه به صورت سنّتی پایدار در ایران به ویژه شهر اصفهان در آمد. واقفین، افزون بر توجه به روضه خوانی، برای مسافران كربلا نیز موقوفات فراوانی را معین می‌كردند. یك نمونه از این قبیل موقوفات، وقف روستای خاوه از روستاهای قم و چندین روستای دیگر در اصفهان، از طرف یك شاهزاده خانم صفوی است. «3»
اما كاخ فرح آباد كاخی سست بنیاد و از خشت خام بوده است كه شاه سلطان حسین آن
______________________________
(1). فرهنگ جغرافیایی ارتش، ش 71 اصفهان، ص 178. كوه قلعه بزی در غرب فخر آباد و در شمال غرب دستگرد مهراداران قرار دارد.
(2). تاریخ اصفهان، میرزا حسن خان انصاری، ص 426 و نیز بنگرید: 432
(3). میراث اسلامی ایران، دفتر ششم، صص 341- 358
ص: 906
را در دامنه كوه صفه اصفهان ساخته و تابستان‌ها را در آن سپری می‌كرده است. وی سخت به این كاخ دلبستگی داشته و زمان زیادی از سال را در آن جا سپری می‌كرده است. شاعر مكافات نامه در وصف شاه سلطان حسین از جمله می‌گوید:
نه از جور غمگین نه از عدل شادبه «باغ فرح» بودیش دین و داد «1» و در جای دیگر درباره خصلت «نوّاب مالك رقاب» گوید:
كه با خلق نامرد احسان كندزنان را به مردان مسلّط كند
شود آن چنان محو «باغ فرح»كه نبود به خلدش دماغ فرح
به دورش چنان رشوه شایع شودكه زر در كف خلق مایع شود «2» كاخ یاد شده پس از حمله افغان‌ها، به دلیل آن كه نخستین منطقه‌ای بود كه به دست آنان افتاد، در اختیار آنان قرار گرفت و شاه سلطان حسین، در همانجا نزد محمود افغان رفت.
پس از آمدن افغان‌ها به شهر و استقرار در كاخ‌های اصفهان، به مرور، فرح آباد رو به ویرانی رفت، به طوری كه ویرانه‌های آن تا اواخر دوره قاجاریه وجود داشته و پس از آن هم، منطقه یاد شده، به پادگان نظامی تبدیل شد. به نوشته خاتون آبادی در وقایع الاعوام و السنین، شاه سلطان حسین در سال 1123 به فرح آباد رفت و دستور بنای عماراتی را در محل آن باغ داده؛ سپس از اعیان و علما نیز خواست تا هر كدام زمینی را در اطراف آن گرفته، عمارتی در آن بسازند. «3»

گواهان وقف نامه‌

طبق معمول، هر وقف نامه، توسط شماری از بزرگان، از علما و كارگزاران دولتی، گواهی می‌شده است تا موقعیت آن تثبیت شود. شاه وقف نامه را تنظیم كرده و آن را برای افراد مورد نظر فرستاده است تا آن را امضا كنند. در این وقف نامه، نام این افراد به چشم می‌خورد:
1- فتحعلی خان اعتماد الدوله شاه سلطان حسین كه در نهایت به دستور شاه نابینا شد. «4» به رغم دفاعی برخی از منابع از وی، شاعر مكافات نامه او را متهم كرده است كه شاه را به كاخ فرح آباد می‌فرستاد و خود اختیار همه امور را در دست داشت:
بده اختیاری كه كلّ جهان‌مرا بنده باشند از مال و جان
به تعمیر باغ فرح روز و شب‌به اقبال مشغول شو بی‌تعب
______________________________
(1). مكافات نامه، بیت ش 266
(2). مكافات نامه، بیت‌های ش 244- 245.
(3). بنگرید: هنرفر، لطف الله گنجینه آثار تاریخی اصفهان، (اصفهان، 1350)، صص 722- 725
(4). درباره وی در متن مكافات نامه و حواشی ما بر آن كه در همین مجموعه چاپ شده، اطلاعاتی آمده است.
ص: 907
2- سید مرتضی بن سید علی الحسینی، آقا بزرگ از چنین شخصی در میان علمای شیعه قرن دوازدهم، در میان «مرتضی‌ها»، یادی نكرده است. «1» به احتمال این شخص از جمله صدور زمان سلطان حسین بوده است.
3- محمد باقر بن سید حسن حسینی، این شخص، محمد باقر بن میرزا حسن- از خاندان خلیفه سلطان- صدر خاصه شاه سلطان حسین است كه در حدود سال 1148 درگذشته است. «2» مهر وی به عنوان صدر خاصه در گواهی برخی از وقف نامه‌های دیگر شاه سلطان حسین دیده می‌شود. «3»
4- محمد حسین بن شاه محمد، وی دومین ملا باشی و آخرین ملا باشی عصر صفوی است. منصب ملا باشی با محمد باقر خاتون آبادی در سال 1122 آغاز شد و پس از در گذشت وی در سال 1127، محمد حسین تبریزی فرزند شاه محمد به این منصب تعیین گردید. «4»
5- محمد بن حسن اصفهانی معروف به فاضل هندی. وی یكی از فقهای برجسته دوره اخیر صفوی و نویسنده كتاب ارجمند كشف اللثام است كه بنا به آنچه بر روی سنگ قبر وی آمده، در سال 1137 در گذشته است. «5»

متن وقف نامه‌

هو الواقف علی الضمائر بسم الله الرحمن الرحیم نهال بی‌همال حمدی كه در بساتین فرح آباد صدور مؤمنین نشو و نما یافته، در جنّات نعیم مثمر رضوان حضرت منّان كریم گردد؛ و ریاحین گوناگون شكری كه در گلستان جنّت نشان قلوب مقرّبین، به استشمام فوایح روایح عواطف، مشام جان را فرخندگی و شكفتگی بخشد، شایسته حدایق جلال ایزد متعال و كریم بی‌مثال، واقف آشكار و نهان و باسط كون و مكان است جلّ جلاله و عمّ نواله كه بوستان آرای قدرت كامله‌اش در گلستان كاینات،
______________________________
(1). بنگرید: آقا بزرگ، الكواكب، صص 719- 722
(2). آقا بزرگ، الكواكب، ص 89
(3). بنگرید: سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، ص 139، 179، 283
(4). درباره وی نیز در مكافات نامه و حواشی ما توضیحاتی آمده است.
(5). درباره او بنگرید: جعفریان، رسول، احوال و آثار بهاء الدین محمد اصفهانی مشهور به فاضل هندی، قم، انصاریان، 1374.
ص: 908
اقسام مخلوقات را، هر یك به رنگی آراسته و جلوه‌گر ساخته تا مظهر ازهار فواید و مثمر اثمار عواید شوند. فحمدا للّه ثمّ حمدا للّه.
و گلدسته‌های صلوات بلا نهایات كه از فیض رنگ و بو، دیده و مشام انام را صاحب نصیب و كامل نصاب، و میوه‌های نورس تسلیمات كه از شهد آبدار كام مرام «1» خواص و عوام را لذّت یاب سازند، تحفه بارگاه رسول لازم الاتّباعی است كه هر كس از مصباح هدایت او اقتباس نور معرفت نمود، پرتو عنایت ازل، چون خورشید و ماه بر ساحت احوال او تافت؛ و هر كه مزرع دل و بستان جان را وقف اطاعت و انقیاد امر و نهیش نمود، ملخ خسران و كرم زیان به فضای مزروعات و عرصه مغروساتش راه نیافته؛ اعنی سیّد انبیاء و مظهر الطاف بی‌منتها فاتحه كتاب ایجاد حضرت عزّت و جلالت، خاتمه رساله نبوّت و رسالت؛ و بر آل و عترت او كه به طهارت ازلی مخصوص و در صفوف امامت و ولایت به سرافرازی منصوص‌اند، صلوات الله علیه و علیهم اجمعین الی یوم الدین.
اما بعد، غرض از ارتسام این سطور حقیقت انجام، و ترقیم این حروف شرعیة المبدأ و الختام، آن است كه چون خاطر عاطر دریا مقاطر بندگان اعلی حضرت، آسمان رفعت، خورشید اضاءت، مشتری سعادت، والا جاه جهانیان پناه، پادشاه نامدار كامكار، شهنشاه معدلت شعار آفتاب اشتهار، زینت بخش متكای عظمت و اقبال، سایه نشین شاخسار مرحمت ذی الجلال، مقنّن قوانین عدالت، مؤسّس اساس جلالت، مالك خصال حمیده ملكی، مورد آثار پسندیده فلكی، مظهر عوارف كردگار، مشمول مراحم آفریدگار، رونق افزای بساتین جلالت، زینت بخش بساط ابهّت و نبالت، متوكّل بر عنایت جناب پروردگار، متوسّل به ولایت ائمه اطهار، ذو الهیبة القاهرة و الصولة الباهرة و العظمة الظاهرة، السلطان بن السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان بن الخاقان، كلب آستان امیر المؤمنین بتأییدات الملك الغنیّ المغنّی، ابو المظفر شاه سلطان حسین الصفوی الموسوی بهادر خان- ادام الله ظلّ جلاله مدی اللیالی و الایّام و افاض شآبیب برّه و عدله و انعامه علی مفارق الأنام- متعلّق بود كه:

[رقبات وقفی]

هر ساله در شهر مبارك فرح آباد جمعی به تعزیه حضرت سیّد الشهداء اشتغال و از ثواب آن بهره‌مند گردند، لهذا- قربة الی اللّه و طلبّا لمرضاته- وقف صحیح شرعی و حبس مؤبّد دینی فرمودند: تمامت سیزده حبّه و دو دانگ از حبّه دیگر تامّ مشاع از كل هفتاد و دو حبّه قریه
______________________________
(1). در اینجا به معنای مراد، مطلب، آرزو و مقصود.
ص: 909
معینه جشیر «1» شهرستان جی من بلوكات تسعه دار السلطنه اصفهان با كافّه ملحقات و منضمّات اسلامیه از اراضی و صحاری و انهار و غیره من شرب و مشارب و غیر ذلك.
و قاطبت قریه معینه دستجرد مهراداران و باغ شمس الدین واقع در لنجان من بلوكات تسعه دار السلطنه اصفهان با جمیع توابع شرعیّه دینیه كه به موجب قبالجات اسلامیه به عنوان عقود لازمه و شروط مبسوطه در آن‌ها به سركار عظمت آثار خاصّه شریفه انتقال و به ملكیّت سركار عظیم الاقتدار اختصاص یافته بود، و به شرح ارقام مطاعه لازم الاطاعه از مالیات دیوانی معاف و از اصل بنچه دار السلطنه مزبوره موضوع فرموده بودند، به این نحو كه آب تابع دستجرد مهراداران و باغ شمس الدین را در وقت زراعت صیفی، هر گاه در باغ مبارك شهر فرح آباد بهشت بنیاد احتیاج به آب باشد، به باغ مزبور جاری و اراضی باغ مزبور را شرب و آب شتوی را در محلّین مزبورین شرب و زراعت نمایند و بعد از آن كه به میامن الطاف ابی عبد الله الحسین، «2» [علیه السلام] به جهت باغ مبارك مسطور به نحو دیگر آب تدارك شود و احتیاج به آب صیفی محلّین مزبورین نباشد، به دستور شتوی نیز در محلّین مزبورین شرب و زراعت كنند.

[مورد مصرف]

و آنچه به هر جهت از محصولات محال ثلاثه مزبوره به فضل حضرت واهب بی‌ضنّت به عمل آید، بعد از وضع مؤنات زراعت و آنچه به هر جهت، سبب تنمیه و بقای عین حصص موقوفه بوده باشد، تتمّه را به ده عشر متساوی الاجزاء منقسم ساخته، یك عشر آن را به متولّی شرعی هر عصر به صیغه حق التولیه و حق السعی خود متصرّف شود و یك عشر دیگر را به صیغه حق النظاره در وجه هر كس كه فرّاشباشی و سرایدار باشی عمارات باغ مبارك فرح آباد بوده باشد، مقرّر دارند كه نهایت سعی و اهتمام نماید كه كاركنان وقف مزبور، در نظم و نسق و تكثیر زراعت و تنمیه حاصل وقف مزبور نهایت اهتمام نموده، تكاهل و تسامح ننمایند و تغلّبی واقع نشود.
و وزرات وقف مزبور به دستور سایر موقوفات بندگان ثریّا مكان نواب اشرف اقدس- لازالت أغصان شوكتها زاهرة الی ظهور صاحب الزمان و خلیفة الرحمان- با وزیر جلیل القدر آن سركار است كه در تشخیص محاسبه و تحقیق حاصل هر سال و قلمی نمودن نسخه منقّحه وقف مزبور نهایت اهتمام نماید.
و هشت عشر بقیه حاصل موقوفات مزبوره را، هر سال در دهه ایام عاشورا و روز
______________________________
(1). در متن چاپی سپنتا، به جای نام جی شیر نقطه چین شده است.
(2). ابی عبد الله الحسین در حاشیه آمده و در متن چاپی سپنتا اصلا نیامده است.
ص: 910
بیست و یك شهر رمضان المبارك و روز اربعین، صرف اخراجات تعزیه حضرت سید الشهداء، ثالث ائمه هدی، درّ صدف امكان، گوشواره عرش رحمن، به این نحو نمایند كه طالب علم عارف به احادیث ائمه طاهرین، سلام الله علیهم اجمعین، احادیثی كه در باب تعزیه آن امام معصوم شهید مظلوم واقع شده و مراثی آن امام عالی مقام علیه افضل الصلاة و السلام را در شهر مبارك فرح آباد بیان كند و روضه بخواند و جمعی از مؤمنین و مؤمنات كه در آن مجمع حاضر باشند، به تعزیه مشغول گردند و قدری كه مناسب دانند، به آن طالب علم دهند، و تتمّه را با طبخ حلیم در شب عاشورا و در ایام مزبوره و نان گندم و سایر مأكولاتی كه ضرور باشد و قدری كه مناسب دانند، به جهت جمعی كه در آن مجمع به خدمات مشغول باشند، صرف نمایند و چیزهای شیرین از طبخ حلوا و غیره نسازند و در آن مجمع نیاورند.
و ثواب آن را به ارواح مقدّسه حضرات عالیات سدره مرتبات عرش درجات چهارده معصوم- صلوات الله علیهم- هدیه فرمودند.
و تولیت شرعیه وقف مزبور را تفویض فرمودند به نفس انفس و وجود اقدس خود- ما دامت الدنیا عامرة بفیض جود وجوده الأقدس- و بعد از خود به هر كس كه پادشاه و فرمانفرمای ممالك فسیح الممالك ایران باشد.
و شرط فرمودند كه حق التولیه را- ما دامت الارض عامرة بوجوده الاقدس- در وجوه خیرات و مبرّات كه مصلحت دانند صرف نمایند.
و نیز شرط فرمودند كه موقوفات مزبوره را نخرند و نفروشند و مرهون نسازند و تصرفات مالكانه نكنند.
و به صیغه وقف عربی و فارسی تلفّظ فرمودند و موقوفات مزبوره را از ید ملكیّت اخراج و به ید تولیت اخذ و تصرّف فرمودند: فصارت الحصص المزبورة وقفا بتّا بتلا لازما جازما الی أن یرث الله الارض و من علیها.
و كان ذلك الوقف فی عشرین شهر محرّم الحرام من شهور سنة ثمان و عشرین و مائة بعد الألف [1128] من الهجرة المباركة النّبویة علی مهاجرها الف آلاف سلام و تحیّة.
هو- به نحوی كه در متن قلمی شده وقف فرمودیم. كلب آستان علی بن ابی طالب حسین الموسوی.
گواهان هو الله تعالی شأنه به فرمان قضا جریان قدر توأمان خدیو جهان و قبله عالمیان كه جان همگی غلامان فدای
ص: 911
غبار قدم همایونش باد، بنده خاص و بنده زاده با اخلاص آستان خلافت نشان، بر مضامین بلاغت آیین این كتابت مستطاب شاهد گردید. فتح علی بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الذی احكم بحكمته الظاهرة نظام عوالم الامكان، و أتقن بقدرته الزاهرة ثبات الكون و المكان [و] سخّر بسلطنته القاهرة محروسة ممالك الوجود و عمّر بمملكته الباهرة المعمورة اقالیم العدل و الجود، الذی دار مدار الخلافة الالهیّة و أضاء ضیاء الهدایة الربّانیة علی حملة عرش العلوم الملكوتیة و مطالع انوار الكمالات الناسوتیة و ختمهم بمحمد صلی الله علیه و اله صفوة النبوّة الصفیّة و اله و اولاد الذین هم خیر البریّة.
و بعد الصلاة علیه و علیهم صلوة یعادل الثقلین و سلام یقابل العالمین، فقد شرّفنی الامر الاعلی المطاع، النافذ فی الاصقاع و الارباع برسم الشهادة و درك السعادة بهذا الكتاب المستطاب المتزیّن بالختم الاشرف الاعلی و المتحلّی بالصدق من المبدأ الی المنتهی.
فأطعت أمره الامثل ممتثلا و شهدت حكمه الاجل متبجّلا لازال سفاین النجاة جواز فی بحث فیضه العامر بشراع الشرایع و الاحكام و فلك الامن و الامان مستویة علی جودیّ جوده الذی وقف علیه العدل و الاحسان. و كتب عبده الذی صنع أیادیه و رقّه الّذی طوع اوامره و نواهیه. سید مرتضی بن سید علی الحسینی بسم الله خیر الاسماء الحمد للّه الذی جلّت سرادقات كبریائه و سلطانه من أن تناله افكار العقلاء و المتألّهین و ارتفعت ساحة فضله و امتنانه عن أن یبلغ الیها أنظار العلماء المتبحّرین، الذی جعل قلوب عباده معمورة بنور المعرفة و الیقین، و أعدّ لاصفیائه جنّات تجری من تحتها الأنهار و أنزلهم منزلا مباركا فی دار القرار و هو خیر المنزلین. و الصلاة و السلام علی الرسول المؤید من عنده بلطف متظاهر جلیّ و المسدّد من لدنه بفیض متظافر علیّ، صدر مداین العزّ و العلی، و بدر عوالم الفضل و البهاء، محمد المصطفی خیر اولی النهی، و آله و اولاده ائمة الهدی، سیّما وارث علمه و وزیره علی المرتضی.
و بعد لقد القی الیّ هذا الكتاب المستطاب الذی لا یحوم حوله شكّ و لا ارتیاب- طوبی لواقفه و حسن مآب- مختوما بالختم الأشرف الأجلّ الأرفع السلطانی، مقرونا بالأمر الأقدس العلیّ الأعلی الخاقانی فجعلته مرآة لمثال الإمتثال، و كتبت فیه ما صدر به الأمر الأشرف الأعلی علی الإجمال و رسمت ما تعلّق به الفرمان الأقدس الأسنی علی وجه تحكی عن صورة الحال، أحسن الله الیه فی المآب و المآل، لا زال شمسا للخافقین و بدرا للمشرقین و مروّجا لشریعة اجداده المصطفین.
و أنا الداعی لابود دولته القاهرة الباهرة الزاهرة العلیّه العالیة الكبری و المستدعی لخلود
ص: 912
سلطنته السّنیّة البهیّة الزكیّة العظمی. محمد باقر بن سید حسن حسینی عفی عنهما.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه الذی أحی البلاد و أنار سبل الرشاد و أبار ارومة الفساد بارتفاع لواء دولة كریمة قویمة صفیّة صفویّة خضعت لها الرّقاب و خفقت الیها أفئدة اولی الالباب. و صلّی اللّه علی النّبی الكریم ذی الخلق العظیم و المجد الجسیم، سیّد المرسلین، المبعوث رحمة للعالمین. و علی آله الغرّ المیامین بروج فلك الهدی و السعادة و الدین، سیّما مركز دائرة الهدایة و ضئضی‌ء معدن الفصاحة، ذروة سنام السماحة و شاهق طود البسالة، دوحة العبادة و الزهادة، صنو النّبی و خلیفته بالنّص الجلیّ صلوة دائمة ما مادامت اغصان الارقان مورقة و احداق الظعان مونقة.
و بعد فقد صدر الأمر الأشرف المطاع- ما برح نافذا- فی الرباع و الأصقاع بأن احیط خبرا بفحاوی هذا الكتاب الكریم، المختوم بالختم القویم و أكون شاهدا علی ما حواه من الخطب المبارك الجسیم، فأمتثل أمره الأقدس قن أیادیه العظیمة و المشمول بعواطفه القدیمة، المستدعی ابود دولته العلیّة و دوام سلطنته الجلیلة الجلیّة، الفقیر الی اللّه الصمد، محمد حسین بن شاه محمد، حامدا مصلّیا.
بسم الله الرحمن الرحیم وقفت علی ولیّ الحمد و الثناء، معترفا بالقصور عن الاحصاء، و حبست الصلاة علی سیّد الأنبیاء و آله الأئمة الأصفیاء.
و بعد وصل «1» الیّ الرقیم الكریم المتضمّن للوقف القویم، اصحاب كهف ملوك السبعة الاقالیم، سلالة آل طه و یس، خلاصة مكور الماء و الطین- ادام الله ظلال رأفته علی أفارق العالمین- لاختم علیه و أضمّ شهادتی الیه. فقبّلته و تقبّلته و تسلّمته و تلثّمته و توسّمته و و سمته.
و كتب المبتهل الی ربّه فی خلود هذه الدولة القاهرة الصفیّة الصفویّة الموسویّة- انار الله برهانها و شدّد أركانها و أمدّ أزمانها- محمد بن الحسن الاصفهانی المعروف بالبهاء حشرهما الله فی زمرة أصحاب أصحاب العباء المتحمّلین فی دینه للاعباء ... «2»
______________________________
(1). در اصل: سیّد. به نظر می‌رسد كاتب كلمه سطر بالا «سیّد الانبیاء ...» را در اینجا مكرر نوشته است.
(2). بقیه سفید است.
ص: 913